دیدگاه شما

سکوت محور مقاومت؛ درگیری ایران و اسرائیل و سرنوشت نیروهای نیابتی تهران در خاورمیانه

با شدت‌ گرفتن درگیری‌های نظامی بی‌سابقه میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، نگاه‌ها به‌سوی گروه‌هایی معطوف شده که سال‌ها به‌عنوان بخشی از «محور مقاومت» با حمایت تهران در منطقه فعال بودند. اما برخلاف انتظارات، تا کنون هیچ واکنش عملی از سوی این گروه‌ها در پاسخ به حمله‌های اسرائیل مشاهده نشده است. این سکوت پرسش‌های جدی را درباره آینده محور مقاومت، کارکرد کنونی آن و میزان نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه برانگیخته است.

از تولد تا تزلزل محور مقاومت

اصطلاح «محور مقاومت» از دهه ۱۹۸۰، به‌ویژه با تأسیس حزب‌الله لبنان، به گروه‌های شبه‌نظامی شیعه یا همسو با ایران اطلاق می‌شود. این ائتلاف غیررسمی شامل گروه‌هایی مانند حزب‌الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین، انصارالله (حوثی‌ها) در یمن، گروه‌های مقاومت اسلامی در عراق و نیروهای وابسته به ایران در سوریه است. جمهوری اسلامی ایران در تأمین مالی، تسلیحاتی و سیاسی این گروه‌ها نقش محوری ایفا کرده است.

از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳، این محور نقشی کلیدی در مهار نفوذ اسرائیل و مقابله با گسترش حضور ایالات متحده در منطقه ایفا کرد. اما حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نقطه عطفی در معادلات منطقه بود. در پی آن، اسرائیل به حملات هدفمندی علیه رهبران و مواضع گروه‌های محور مقاومت در غزه، لبنان و حتی داخل خاک ایران دست زد. کشته‌شدن یا هدف‌ قرار‌ گرفتن چهره‌هایی چون اسماعیل هنیه، یحیی السنوار و حسن نصرالله، این محور را در برابر بحرانی بی‌سابقه قرار داد.

تحول راهبردی اسرائیل و بحران کارایی مقاومت

بنا بر تحلیل‌ها، اقدامات تهاجمی اسرائیل طی دو سال گذشته نه‌تنها موقعیت محور مقاومت را تضعیف کرده، بلکه بقای آن را نیز زیر سؤال برده است. افول تدریجی حکومت بشار اسد – یکی از اضلاع اصلی محور – و تکرار حملات هوایی به مواضع ایران، حاکی از تلاشی سیستماتیک برای گسستن پیوندهای این محور با تهران است.

برخی تحلیل‌گران معتقدند آنچه زمانی به‌عنوان «محور مقاومت» شناخته می‌شد، در واقع طی دو سال اخیر از سوی اسرائیل تا حد زیادی منهدم شده است. حذف چهره‌های کلیدی حماس، حزب‌الله و انصارالله، مسیر را برای حمله‌های بعدی به ایران هموار کرده است.

طالبان؛ عضو جدید یا پیاده‌ای ناهماهنگ؟

یکی از مباحث جنجالی، اظهارات حسن کاظمی قمی – سفیر پیشین ایران در کابل – بود که طالبان را بخشی از محور مقاومت معرفی کرد. او گفته بود: «اگر شرایط فراهم شود، از افغانستان بیش از یک لشکر نیروهای استشهادی می‌توانند به غزه بروند.»

این در حالی است که طالبان نه از نظر ایدئولوژیک با گروه‌های شیعه همسویی دارد و نه در سیاست منطقه‌ای در جایگاه مشابهی قرار می‌گیرد. با این‌حال، در واکنش به حملات اسرائیل به ایران، طالبان آن را نقض قوانین بین‌المللی خوانده و از آن به‌عنوان «تجاوز آشکار» یاد کردند. کاربران نزدیک به این گروه نیز ضمن نکوهش این حمله، خواستار انسجام جهان اسلام در برابر اسرائیل شده‌اند.

افول محور مقاومت؛ پایان یک دکترین؟

در شرایط کنونی، به‌نظر می‌رسد محور مقاومت نه تنها توانایی گذشته را برای دفاع از منافع ایران ندارد، بلکه به وضعیتی تدافعی فروغلتیده است. جمهوری اسلامی، در برابر حملات اسرائیل، عملاً تنها مانده است و سکوت گروه‌های نیابتی‌اش – که زمانی بازوی منطقه‌ای‌اش بودند – این انزوا را بیشتر آشکار کرده است.

محور مقاومت، که روزگاری به‌عنوان ابزار بازدارندگی منطقه‌ای ایران و گسترش نفوذش به‌کار گرفته می‌شد، اکنون به یک نقطه‌ضعف استراتژیک بدل شده است. حملات نظامی، کاهش منابع مالی و بحران مشروعیت سیاسی، نشانه‌های آشکاری از افول این دکترین هستند؛ دکتری که جمهوری اسلامی بر پایه آن، بازی منطقه‌ای خود را تنظیم کرده بود.

امروز، پس از بیش از چهار دهه، محور مقاومت در برزخ بقا و فروپاشی قرار دارد. درگیری مستقیم ایران و اسرائیل فرصتی بود تا این گروه‌ها قدرت خود را نشان دهند، اما سکوتشان نشانه افولی است که شاید بازگشت‌ناپذیر باشد. خاورمیانه وارد مرحله‌ای تازه از بازتعریف قدرت‌ها و ائتلاف‌ها شده – مرحله‌ای که در آن دیگر نمی‌توان صرفاً با نیروهای نیابتی و شبه‌نظامیان، منافع استراتژیک را تضمین کرد.

قسیم عزیزی استاد دانشگاه و روزنامه‌نگار کشور است که سالیان زیادی را به عنوان خبرنگار و تحلیلگر سیاسی در رسانه‌ها کار کرده است.