ادامهی جنگ اسرائیل و ایران اوضاع سیاسی را در منطقه پیچیده ساخته است. اینکه برخیها تصور میکند این جنگ پیامد های فوری به دنبال دارد و سبب تغییر نظام و دگرگونیهای آنی در منطقه خواهد شد، بسیار واقعبینانه به نظر نمیرسد. البته که این جنگ بر وضعیت منطقه ما بسیار تاثیر میاندازد. اما متاسفانه این تاثیرات بسیار مثبت نیستند. رژیم جمهوری اسلامی که پیوسته در تلاش صدور اندیشههای خود بر منطقه بوده و از اینطریق ساختار های سیاسی و ایدئولوژیک نیابتی خود را سازمان داده، حوزه جنوب و غرب آسیا را متشنج و آسیبپذیر ساخته است. اما واقعیت تلخ دیگر اینست که جنگ جاری پیامد بهتری را از آنکه تا هنوز در منطقه ما مستولی بوده به بار نمیآورد. تجربه های تاریخی نشان داده اند جنگهای تحمیلی که از برون کشور سازماندهی میشوند، نه تنها وضعیت داخلی را بهتر نساخته، بلکه برعکس بر گسترش بحرانها نقش کلانی داشته است.
تجربه جنگهای منطقه نشان داده است که گسترش منازعات سبب میشود تا کشور های فقیر بیشترین آسیبها را نسبت به دولت های با ثبات ببینند. از سوی دیگر کشور های که در بحران مشروعیت و یا بحران سیاسی و مقبولیت اجتماعی قرار داشته باشند، زود تر از همه، به قربانی جنگ های منطقهای در میآیند. سوگمندانه افغانستان کشوریست که دچار فقر اقتصادی و فقر مشروعیت و درگیر بحران سیاسی است. از اینرو جنگ ایران تاثیرات مستقیمی بر وضعیت این کشور دارد. اینجا مؤلفه های اساسی این تاثیرات را بررسی میگردد.
بحران اجتماعی
ایران در حدود ۵ میلیون شهروند افغانستان را به عنوان مهاجر در خود جا داده است. این گروه وسیع که از نبود حمایت های حقوقی و سیاسی در جریان جنگ در ایران رنج میبرند، دچار فاجعهی مضاعف شده اند. آنها جایی برای کسب حمایت و یا مرجعی برای سرپناه نمییابند. از سوی دیگر وضعیت اقتصادی ایران که در نتیجهی جنگ بد تر خواهد شد، اثرات مستقیمی براین گروه گسترده اجتماعی خواهد داشت. تعدادی از این گروه کلان اجتماعی مجبور به فرار از جنگ و برگشت به افغانستان میشوند، جاییکه هیچ کسی در انتظار شان نیست. از سوی دیگر بحران مسکن، کار و شکیبایی اجتماعی روزگار تلخی را بر سر این گروه کلان اجتماعی در مسیر راه و یا در افغانستان خواهد آورد. نبود دولت کارا در افغانستان جایگاه دیپلوماسی مهاجرت را نیز تضعیف خواهد کرد و بلاخره این دشواری به بحران اجتماعی مبدل خواهد شد. در شرایط کنونی که منابع اقتصادی نهاد های مدد رسان به شدت کاهش یافته است، امید برای حصول حمایت های بشردوستانه را بسیار کم کرده است.
سردرگُمی سیاسی
در مدت نزدیک به ۴ سال اخیر، جمهوری اسلامی ایران یکی از حامیان نزدیک اداره دیفکتوی طالبان بوده است. از سوی دیگر جمهوری اسلامی هیچگاهی به طالبان به عنوان یک ساختار با اعتماد نگاه نکرده است. تهران به خوبی میداند که طالبان هیچ باوری به ولایت فقیه ندارند و حتا در پی تضعیف آن در افغانستان میباشند. جنگ جاری که اعتبار جمهوری اسلامی را در سطح جهان به پایینترین سطح رسانیده است، هیچ امید را برای طالبان در آینده بهتر همکاری های همسایه های جنجالی باقی نمیگذارد. از سوی دیگر نامشخصبودن آینده و سرنوشت جمهوری اسلامی سبب میشود که طالبان هیچ تعهدی به تهران نداشته باشند و حتا در فکر معامله با نهاد های استخباراتی که بر ضد تهران برنامه میریزند، شوند.
تاثیرات اقتصادی
ایران یکی از مهمترین منابع ورود مواد خوراکی و سایر کالا های مورد نیاز جدی از جمله نفت و گاز در افغانستان میباشد. جنگ در ایران سبب شده است که نرخ این کالا ها در داخل ایران و صادراتش به سایر کشور های منطقه به شدت افزایش یابد. طبیعی است که افغانستان به مثابه فقیر ترین کشور منطقه از این بابت متاثر خواهد شد. همینحالا نرخ مواد خوراکی و نفتی که از ایران به افغانستان صادر میشود بسیار بالا رفته است. به دلیل نبود ساختار های فعال تامیناتی و مراکز مصئون ذخیره مواد نفتی، تغییر نرخ ها در ایران تاثیر مستقیم بر بازار افغانستان میگذارد. یکی از دلایل دیگری که بازار افغانستان وابسته به اقتصاد ایران است، ورود کالا های ایرانی از راه های غیر قانونی و یا قاچاق میباشد. جنگ سبب میشود که مراودات اقتصادی از راه های رسمی و قاچاق به افغانستان دچار اختلال شود. در نتیجه فقر در افغانستان گسترش مییابد و رنج مردم فقیر بیشتر میشود.
تاثیرات ایدئولوژیک
در مدت ۴۷ سال پس از دورهی که انقلابیون در ایران پیروز شدند، جمهوری اسلامی در پی صدور انقلاب به سایر کشور ها برآمد. جمهوری اسلامی تلاش کرد تا با استفاده از ساختار های سیاسی، استخباراتی و نظامی خود بر کشور های منطقه اثرگذاری عمیق نماید. از اینرو احزاب و اطاقهای فکری طرفدار خود را تاسیس کرد و آنان را به صورت همهجانبه حمایت کرد. این گروه ها به سان سربازان و سرسپردگان ولایت فقیه در کشور های حوزه ما شروع به فعالیت کردند. در پهلوی کشور های چون سوریه، عراق و لبنان، افغانستان به یکی از مناطق قابل توجهی ولایت فقیه قرار گرفت. برخی از احزاب شیعه اسلامی که در افغانستان سابقه جهادی داشتند به نیابت از منافع ولایت فقیه در افغانستان به صورت گسترده فعال گردیدند. در پهلوی آنان رژیم جمهوری اسلامی در مدت ۲۵ سال اخیر نهاد های فعال ترویجی ایدئولوژیک را در کابل و بزرگشهر های افغانستان تاسیس و حمایت نمود. اما جنگ جاری در ایران کمیت وسیعی از نیابتیهای ایران در افغانستان را دچار بحران اعتماد و بیسرنوشی میسازد. این گروه بزرگ که در داخل و خارج از افغانستان فعالیت داشتند، به درد سر کلانی برای آینده خود و جامعه تبدیل میشوند.
تاثیرات امنیتی
اگر جنگ در ایران دامنهدار شود و ایالات متحده امریکا در آن شامل گردد، در آنصورت امنیت منطقه از این بیشتر متضرر خواهد شد. و یا اگر این جنگ سبب تغییر رژیم در ایران شود، ثبات سیاسی و امنیتی به آسانی میسر نخواهد بود و نا امنی منطقه ما را آسیب خواهد رسانید. یکی از نکات مهم در باب امنیت، بیسرنوشتی گروه کلانی از نیروهای امنیتی وابسته به رژیم خواهد بود. این گروه وسیع به هیچ صورتی آرام نخواهند نشست و سبب ناامنی خواهد شد. از سوی دیگر در ایران گروه های زیاد جهادی و هراسافگن در سطح القاعده و یا گروه های جهادی شیعه فعال هستند. پرسشی مطرح میشود که این گروه ها کجا را برای ادامه فعالیت های خود انتخاب خواهند کرد. بیگمان آنان منطقهای را که به دور از چشم نظارتی غرب از یکسو و روسیه از سوی دیگر باشد، انتخاب خواهند کرد. متاسفانه چنین نشانی در محلات غیر قابل کنترول مرزی افغانستان با پاکستان و ایران قابل دسترس است. تجربه نشان داده است که این محلات از لحاظ سوقالجیشی و هم از لحاظ استراتژیک و تکتیکهای رزمی، محلات بسیار پیچیده و مصئون برای گروه های جنگی غیر رسمی هستند. اینجاست که افغانستان بار دیگر به مشکل بزرگ امنیتی که ناشی همین جنگ خواهد بود مواجه میشود.
تاثیرات ژیوپولیتیک
هرچند جمهوری اسلامی ایران از مدت تاسیسش توسط آیتالله خمینی هیچگاهی همسایه خوب برای افغانستان نبوده است، اما واقعیت اینست که این نظام سیاسی از ثبات قابل ملاحظهای نسبت به پاکستان برخوردار بوده است. این ثبات نسبی سبب شده بود که جنگ از مرز های غربی با ایران نسبت به مرز های جنوبی و شرقی از پاکستان، کمتر به درون افغانستان راه باز کند. اما جنگ جاری تاثیرات زیادی بر ژیوپولیتیک افغانستان میگذارد. گسترش ناامنی و ضعف اعتماد از مرز های غربی، استراتژی حل بحران افغانستان را که در میان دولتهای بیثباتی چون ایران و پاکستان قرار گرفته است، پیچیدهتر میسازد. از سوی دیگر تضاد های استراتژیک قدرت های منطقه از جمله هند، چین و روسیه بر پیچیدگی ژیوپولیتیک افغانستان خواهد افزود. کشور های آسیای میانه که شاهد بیثباتی بیشتر افغانستان خواهند بود، تلاش خواهند کرد تا خود را از افتادن در دامان بحران ژیپولیتیک افغانستان در امان نگه دارند. اینکار سبب انزوای بیشتر افغانستان خواهد گردید.
قابل تذکر است که جنگ در ایران پیامد های ناگوار فرهنگی نیز میگذارد. اما اگر این جنگ سبب شود که مردم ایران بتوانند خود، راه بهتری را برگزینند و با استفاده از خواستهای مشروع که از مقبولیت اجتماعی بهرمند باشد، زمینهی ایجاد دولت ملی را در پوشش حاکمیت قانون و مردمسالاری فراهم کنند، وضعیت بکلی متفاوت خواهد بود. ایجاد دولت ملی و تامین حاکمیت قانون و مردمسالاری در ایران به عنوان یکی از دولتهای بزرگ در حوزهی جغرافیایی ما تاثیرات مثبت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را به بار خواهد آورد.
ملک ستیز پژوهشگر حقوق و مناسبات بینالملل و استاد دانشگاه است.
مسئولیت محتوای مقالههایی که در بخش دیدگاه وبسایت آمو منتشر میشوند به دوش نویسندگان آن است.