دیدگاه شما

وضع محدودیت‌های اجتماعی مولد چالش‌های اقتصادی و روانی

با نگاهی به تاریخ معاصر افغانستان درمی‌یابیم که در هر دوره‌ای، معیار قانع‌کننده برای گروه‌های سیاسی و نظامی درگیر، به قدرت رسیدن خود و اعمال باورها و سلیقه‌هایشان بوده است. جنگ‌های چندین ساله شبه‌نظامیان طالبان نیز نشانگر این واقعیت بود که هدف آن‌ها بازپس‌گیری حاکمیت کشور بوده است.

با توجه به ضعف مدیریت و رهبری در نظام جمهوریت، اختلافات میان منابع قدرت در کابل و ولایات، و همچنین همکاری و حمایت کشورهای همسایه و بعضی قدرت‌های جهانی، زمینه‌ای فراهم شد که طالبان روز به روز قدرت بیشتری بگیرند. سرانجام، نظام جمهوریت که بر اساس اراده مردم پی‌ریزی شده بود، سقوط کرد و طالبان دوباره امور حاکمیت کشور را به دست گرفتند.

موج نارضایتی مردم از وضعیت نابسامان اواخر نظام جمهوریت، که ناشی از تنش‌های سیاسی و سوءمدیریت بود، باعث شد که توده‌های اجتماعی در روستاها و مناطق دورافتاده کشور بیشتر به تبلیغات طالبان توجه کنند. این تبلیغات به‌گونه‌ای سازمان‌یافته پیش رفت که حتی برخی از شهرنشینان در اواخر نظام جمهوریت، به تحول سیاسی و قدرت‌یابی طالبان علاقمند شدند. برخی از این افراد، که معمولاً تحصیل‌کرده بودند، باوری داشتند که تغییرات فکری و بینشی در حلقات رهبری طالبان ایجاد شده و این بار، اگر طالبان به قدرت برسند، حکومت اسلامی معتدل‌تری بنا خواهند کرد.

باورهایی از این دست، بر خوش‌بینی‌ها و حتی درک‌های عمومی از طالبان سایه افکنده بود، به طوری که برخی افراد حتی از داخل اقتدار سیاسی جمهوریت نیز تصور می‌کردند طالبان دیدگاه‌های افراطی خود را تعدیل کرده‌اند و به دنبال یک رویکرد نرم‌تر و پذیرش تحولات اجتماعی هستند. این تصورات تا حدی به دلیل پیام‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی طالبان تقویت شده بود که به‌طور مکرر بر تعامل با مردم تأکید داشتند و در برخی مقاطع، تلاش می‌کردند از اعمال محدودیت‌های سخت بر مردم، به ویژه در مناطق شهری، خودداری کنند.

اما شکی نیست که پروژه ایدئولوژیک طالبان، ریشه‌های عمیقی در مبارزات جهادی افغانستان دارد. جهاد افغانستان علیه اشغالگران شوروی سابق در دهه‌های گذشته، بخشی از تلاش‌ها برای آزادسازی کشور بود و بسیاری از گروه‌های جهادی توسط کشورهای مختلف به رسمیت شناخته شده و از حمایت‌های مالی و نظامی برخوردار شدند. در آن زمان، افرادی که در این مبارزات شرکت داشتند، به ویژه کسانی که دیدگاه‌های افراطی دینی داشتند، افراط‌گرایی خود را کنار نگذاشتند.

این گروه‌ها، که بخشی از مدارس دینی فرامرزی جذب شدند و تحت تأثیر آموزش‌های ایدئولوژیک قرار گرفتند، امروز نیز به عنوان بخشی از تفکر طالبان عمل می‌کنند. طالبان در ابتدا از میان این گروه‌ها ظهور کرد و دوره نخست حکومت شش‌ساله خود را با اعمال محدودیت‌های اجتماعی شدید و تحمیل سلیقه‌های خاص خود بر مردم افغانستان آغاز کرد. در این دوران، فضای اجتماعی کشور به شدت به انزوا کشیده شد.

پس از سقوط طالبان و روی کار آمدن نظام جمهوریت، افغانستان توانست با حمایت جامعه جهانی و امریکا، بر انزوای سیاسی و اقتصادی خود غلبه کرده و مسیر رشد را طی کند. طی بیست سال حاکمیت جمهوری، وضعیت روحی، اجتماعی و فرهنگی مردم بهبود یافت، سطح سواد و دانش افزایش یافت و رسانه‌های همگانی به صورت گسترده در جامعه فعال شدند. این تغییرات به تدریج فضایی را برای پذیرش دیدگاه‌های بازتر و رشد تمدنی فراهم کرد.

با این وجود، بسیاری از سیاسیون و حلقات اجتماعی بر این باور بودند که طالبان نیز در این مدت از تحولات ذهنی و بینشی بهره‌مند شده‌اند و توانسته‌اند تغییرات اجتماعی و فرهنگی را درک کنند. در نتیجه، این گروه‌ها از تحول نظامی و سیاسی طالبان دفاع می‌کردند. طالبان در تعاملات رسانه‌ای خود نیز تأکید بر تعامل مردمی داشتند و تا مدتی تلاش کردند از اعمال فشار و محدودیت‌های سخت‌گیرانه بر مردم در مناطق شهری خودداری کنند.

اما همه این خوش‌بینی‌ها به‌سرعت با شکست مواجه شد. طالبان پس از مستحکم کردن پایه‌های حاکمیت خود، به اعمال محدودیت‌های اجتماعی و قوانین سخت‌گیرانه بازگشتند. این محدودیت‌ها، که ریشه در نگاه ایدئولوژیک اسلام سیاسی طالبان دارد، بار دیگر فضای اجتماعی و روحی افغانستان را به شدت ملتهب کرده است. تصویب قانون «امر به معروف و نهی از منکر» از جمله این محدودیت‌هاست که نه تنها مردم افغانستان، بلکه جامعه جهانی را نیز به شدت نگران کرده است.

این محدودیت‌ها باعث شده است که روند فرار مردم، به ویژه جوانان و نیروی کار تحصیل‌کرده، شدت بگیرد. نسل نوین افغانستان که با ارزش‌های دینی و اجتماعی خود آشناست، حاضر نیست تحت تسلط و فشارهای یک گروه افراطی زندگی کند و به همین دلیل، بسیاری از آن‌ها تصمیم به ترک کشور گرفته‌اند. این مهاجرت‌ها تبعات بسیار منفی بر بازار کار و وضعیت اقتصادی افغانستان خواهد داشت.

فرار نیروی جوان از کشور می‌تواند در بلندمدت چرخه اقتصادی را فلج کند و افغانستان را با بحران شدید اقتصادی روبرو کند. در چنین شرایطی، به نظر نمی‌رسد که دولت طالبان یا کشورهای کمک‌کننده بتوانند برنامه جامعی برای رفع بحران ارائه کنند. این وضعیت بحرانی نه تنها افغانستان را در معرض فروپاشی اقتصادی قرار می‌دهد، بلکه نگرانی‌های جامعه جهانی را نیز بیشتر می‌کند.

بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند که اعمال محدودیت‌های اجتماعی از سوی طالبان، به نوعی بازتاب نقش ایدئولوژیک این گروه در عرصه داخلی و بین‌المللی است. با توجه به این وضعیت، شورای امنیت سازمان ملل نیز برای بررسی این موضوع و تحریم عملکرد طالبان، جلسه‌ای ویژه برگزار کرده است.

البته، بخشی از این اقدامات طالبان ریشه در منافع و برنامه‌های سیاسی کشورهای همسایه دارد. کشورهای منطقه با استفاده از وضعیت نابسامان افغانستان، به دنبال تأمین منافع خود هستند. اما طالبان به زودی متوجه خواهند شد که عواقب این عملکردهای سخت‌گیرانه و افراطی، نه تنها بر مردم افغانستان بلکه بر روابط بین‌المللی آن‌ها نیز تأثیر منفی خواهد گذاشت.

در نهایت، باز هم مردم بی‌دفاع افغانستان قربانی این سیاست‌ها خواهند شد. فشارهای اقتصادی و روانی روز به روز بیشتر می‌شود و طالبان با محدودیت‌هایی که بر مردم اعمال می‌کنند، وضعیت کشور را بحرانی‌تر می‌کنند. این فشارها در نهایت می‌تواند منجر به سقوط اقتصادی و اجتماعی افغانستان شود.

طالبان باید به خاطر داشته باشند که این مسیر آن‌ها را بیشتر در انزوای بین‌المللی فرو خواهد برد. سرانجام، افغانستان به انزوای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشیده خواهد شد و طالبان و امارت اسلامی‌شان نیز از آثار مخرب این بحران‌ها در امان نخواهند بود.

معروف کبیری داکترای ادبیات و علوم اجتماعی دارد و از استادان پیشین دانشگاه هرات است. از او تا اکنون افزون بر مقالات  سیاسی و اجتماعی،مجموعه کامل آثار شعری قهار عاصی با مقدمه و توضیح منتشر شده است.

مسئولیت محتوای مقاله‌هایی‌ که‌ در بخش دیدگاه وب‌سایت آمو منتشر می‌شوند به‌ دوش نویسندگان‌ آن است.