سرپرست وزارت معارف طالبان میگوید که حکومت «حق اصلی عالمان» است و در گذشته، این حقِ عالمانِ دین غصب شده بود.
این مقام طالبان که در یک نشست خبری وزارت معارف سخن میگفت، از عالمان دین خواست که از این آزمون باید پیروزمندانه بدر آیند. از طرفیهم، معاون اداری ریاست وزیران طالبان، در این نشست میگوید که مخالف آموزشهای عصری نیستند؛ اما از مقامهای وزارت معارف خواسته است که به دانشآموزان با «روحیهی اسلامی» آموزش داده شود.
در کابل، وزارت معارف طالبان کارگاهآموزشی پنجروزه را برای رییسان معارف ولایتهای کشور، به راه انداختهاند. در نخستین روزِ این کارگاهِ پنجروزه، سرپرست وزارت معارف طالبان، از حق حکومتداری عالمان دین دفاع میکند و میگوید که در گذشته این حق از آنان گرفته شده بود.
حبیب الله آغا سرپرست وزارت معارف طالبان میگوید: «حکومت حق اصلی علما است. علما وارثانِ بنیاسرائیل و انبیا استند. چنانچه بنیاسرائيل و انبیا در گذشته حکومت میکردند؛ اما این حق از عالمانِ دین در بیست سال گذشته غصب شده بود. اکنون این حق دوباره به دست علما آمده است».
پیش از این، جهان از طالبان خواسته است که به ایجاد یک حکومت همهشمول و فراگیر باید تن بدهند.
اسحاق اتمر، استاد دانشگاه میگوید: «جهان فرصتهای خوب و مناسب و نیز فشارهای مناسب را در اختیار دارد؛ تا بتوانند که بالای طالبان فشار وارد کنند».
در این کارگاه کیفیت آموزش در مکتبهای افغانستان نیز به چالش کشیده شده و بر آموزش علوم اسلامی تاکید میکنند.
عبدالسلام حنفی، معاون اداری رییس وزیران طالبان میگوید: «کوش کنیم تعلیم و تربیه را به تمام مناطق و روستاهای افغانستان برسانیم. باید فرزندان افغانستان با روحیه اسلامی تربیه شوند».
مقامهای طالبان در این نشست، در بارهی آموزش دختران هیچ اشارهای نداشتند؛ اما یگانه خواست دانشآموزان دختر که از رفتن به مکتبها محروم هستند، اجازهی رفتن دوباره به مکتب است. آنان میگویند؛ رفتن دوباره به مکتب که بنیادیترین حق آنان است، اکنون برای شان بزرگترین رویا شده است.
زهرا دانشآموز میگوید: « پیام ما به حکومت {طالبان} این است که لطفاً دروازههای مکاتب را باز کنید. حدود دو سال برای آزمون کانکور زحمت کشیدیم؛ اما اکنون ما بیسرنوشت هستیم. ما درمانده و بیچاره هستیم؛ لطفن ما را درک کنید. ما نسل از همین سرزمین هستیم و باید آیندهای داشته باشیم».
درست ۳۴ روز پس از سقوط افغانستان به دست طالبان، آنان دروازههای مکتبها را به روی دخترانِ بالاتر از صنف ششم بستند؛ دخترانی که در این مدت از آموزش بازماندهاند، میگویند که همه آرزوهای شان نابود شدهاند و اکنون در یک ناامیدی تمام، تنها «نفس» میکشند.