یک زن در ولایت نیمروز میگوید که همسرش بیمار است و خودش برای پیشبرد زندگی آستین برزده است.
این زن میگوید که کار کوچکی را در خانه آغاز کرده است و با پختن و فروختن غذای خانگی، نفقهی خانوادهاش را تأمین میکند.
او از ۸ ماه به این طرف با پختن غذا در خانه و فروش آن در بیرون چرخهی اقتصاد خانوادهاش را میچرخاند.
او میگوید: «در گذشته فرزندم به عنوان پیش خدمت در یک هوتل مشغول به کار بود؛ اما به دلیل فشار کار استعفا داد. به همین خاطر مجبور شدم که در خانه غذا بپزم و آن را در بیرون بفروشم.»
صدیقه میافزاید که اکنون با دشواری روزگارش را سپری میکند: «فروش غذا در بیرون از منزل با پای پیاده و با نظر داشت عنعنات اجتماع در نیمروز کار دشواری است. من وقتی همراه با دختر ۱۰ سالهام برای فروش غذا میروم، خجالت میکشم. این کار با فرهنگ نیمروز در تضاد است؛ ولی من مجبورم که نفقهی خانوادهی خود را تأمین کنم.»
او در ادامه گفت: «هرچند از این کار درآمد کمی دارم؛ اما چون شوهرم بیمار است و در گوشهی خانه افتاده، مجبور هستم که کار کنم.»
این زن در ادامه خاطرنشان کرد که اگر امکاناتی مثل اجاق گاز، ظروف کافی و مواد خوراکی در خانه داشته باشد، خیلی دوست دارد رستورانت کوچکی را راهاندازی کند.
فاطمه دختر کوچک صدیقه است که پس از رخصتی از مکتب، همراه با مادرش به خیابان میرود تا غذاها را به فروش برسانند.
او میگوید: «ما ساعت ۱۲ بجهی چاشت میرویم و ساعت ۳ برمیگردیم. برادر کوچکم خانه میماند و تا ما برمیگردیم. او تنها در خانه است و میترسد.»
نقیبالله، یکی از مشتریان آنها است که در کنار دروازهی مسجد جامع ابراهیم خلیلالله از فاطمه غذا خریدهاست. او میگوید که براساس حسِ انسان دوستی، دو خوراک غذا خریدهاست و با این کار میخواهد به آنان کمک کند.
رؤوف یکی دیگر از مشتریان غذای خانگی فاطمه و مادرش به آمو میگوید: «کیفیت غذای خانگی نسبت به غذایی که در بازار تهیه میشود، بسیار بهتر است؛ از اینرو همیشه از فاطمه غذا میخرم.»
در نیمروز زنان دیگری نیز هستند که با ایجاد تجارتهای کوچک، نفقهی خانوادههای شان را تأمین میکنند؛ ولی آنها میگویند که اتاق تجارت و سرمایهگذاری از آنها حمایت نمیکند.
بانوان نیمروزی از طالبان میخواهند تا برای زنانی که در خانه نشستهاند؛ اما توانایی کارکردن را دارند، زمینهی کار را در خانه فراهم کنند.