دیدگاه شما

تغییر رئیس‌جمهور در امریکا و تداوم سیاست‌ها

تا چند روز دیگر دونالد ترمپ، رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده وارد کاخ سفید می‌شود و سیاست جدید امریکا در سطح ملی و بین‌المللی عملی خواهد شد.

یک پرسش جدی در همین ابتدای سخن پیداست که آیا سیاست امریکا در سطوح یادشده تغییر می‌کند یا خیر؟ آیا با تغییر مقام رئیس جمهور و جابه‌جایی قدرت از دموکرات‌ها به جمهوری‌خواهان در امریکا، مردم آن کشور و جهانیان شاهد تغییر قابل توجهی خواهند بود ؟ به‌نظر نویسندۀ این سطور پاسخ به چنین پرسشی منفی است. چرا؟ چون:این تغییرات تغییرات، استراتیژیک نیست. تاکتیکی است. در واقع سلایق و علایق جابه‌جا می‌شوند تا مردم امریکا، احساس خستگی و یک نواختی نکنند.

چون مردم و کشورهای که امریکا به‌زور با آن‌ها دست به یک کاسه است، فکر کنند که انکشافی در راه یا تغییری در حال انجام است.

نخیر چنین نیست. به سطوح داخلی امریکا و قناعت یا فریب اذهان عمومی‌شان کاری نداریم، اما در سطح جهانی به عنوان مثال: شصت سال بحران فلسطین، نیم قرن بازی موش و گربه با کوریای شمالی، بیش از چهل سال مقابله با رژیم ایران، چند دهه تحمل و تعامل با کشورهای استبدادی و غیردموکراتیک آسیای میانه، استمرار جنگ اوکراین، بهره برداری از انقلاب‌های (بهار عربی) مداخله در افریقا و امریکایی جنوبی تا حد تشخیص دندان کرم‌خورده مردمانش، همه و همه در سیاست بایدن و ترامپ تفاوتی نداشته اند.

حالا که امریکا بعد از نیم قرن اشراف بر اوضاع افغانستان، در یک توافق استراتیژیک با طالبان، کشور ما را به آن‌ها سپرده است، توقع تغییر سیاست داشتن، تا حدی خودفریبی است.

به رغم خوشبینی برخی سیاست‌مداران ما در بازگشت طالبان به موافقت‌نامه‌ دوحه در دولت جدید ترمپ باید گفت که مخترع این طرح همین حزب جمهوری‌خواه بوده و از طرفی این موافقت‌نامه بین طالبان و امریکا نهایی شده است و مخالفان طالبان در آن جایی ندارند.

از طرف دیگر بحث تنها همین توافق آشکار نیست. این که درخفا چه توافقاتی صورت گرفته است، بازهم خلیل‌زاد می‌داند و حزب بر سر اقتدار امریکا.

نمی‌دانم که مخالفان طالبان به چه دل خوش کرده‌اند. نخست این‌که با سقوط جمهوریت طرف مقابلی در صحنه نیست که طالبان با آن‌ها وارد مصاحبت و مشارکت شوند. این بزرگواران از یاد برده‌اند که وقتی قلمروی در اختیار نداشته باشی و حتی دولت در تبعیدی هم تشکیل نشده باشد، دیگر تو آن وزیر و وکیل دولت محسوب نمی‌شوی که کسی تو را به‌رسمیت بشناسد و یا با تو مذاکره کند. همه مانند سایر پناهندگان که از بد حادثه به اقصی نقاط دنیا مهاجر شده‌اند یک پناهنده و شهروند معمولی افغانستان محسوب می‌شوید.

مردم داخل کشور ما هم که در نهایت سرخوردگی از حاکمیت‌های قبلی، فشار یک دولت نامشروع را به بهای زنده‌ماندن و نه زندگی‌کردن، تحمل می‌کنند، ممانعت از آموزش دختران و کار زنان برای آنها به آن حد اولویت ندارد که به‌خاطر آن بشورند یا بشورانند؛ پس به همان اعتراض لفظی بسنده می‌کنند.

ناامیدی از داشتن یک زعیم ملی و کاریزماتیک به حدی است که اگر طالبان بر سر این مردم سیر بکارند و پیاز بردارند، حاضر به اعتراض عملی نیستند. ایستادگی در برابر یک نظام نامشروع و ظالم به عملکرد متهورانۀ «بوعزیزی»‌هایی نیازدارد که یا ما چنین افراد و چنین غیرتی نداریم و یا زمان آن مانند «بهار عربی» فرانرسیده است.

با توجه به چنین قضاوتی – اگر درست باشد – انتظار از یک انتخابات مرسوم و یک تغییر سلیقه در امریکا چگونه می‌تواند امیدوارکننده باشد؟ وقتی ایران جریان‌های قویی مانند حزب‌الله و حوثی‌ها را به عنوان نیروی نیابتی در منطقه داشته باشد، چه دلیلی دارد که طالبان به عنوان نیروی نیابتی امریکا در منطقه عمل نکنند، وقتی طالبان از حمایت مالی امریکا برخورداند.

وقتی امریکا پایگاه بگرام را با تسلیحات قابل استفاده، برای طالبان رها می‌کند. وقتی نظام بانکی و نرخ افغانی با حمایت امریکا بهتر و باثبات‌تر از کشورهای همسایه است. وقتی دختران برخی از رهبران طالبان در بیرون از کشور درس می‌خوانند و دختران مردم در داخل حتی از شغل طبابت زنان و زایمان محرومند. چرا طالبان نیروی نیابتی امریکا نباشند و چرا توقع داشته باشیم که سیاست یک‌دست امریکا در مورد افغانستان تغییر کند.


بلی!

اگر تمام حمایت‌های فوق‌الذکر برای طالبان قطع شوند؛

اگر جامعۀ جهانی برای فشارآوردن بر طالبان هم‌نوا باشند؛

اگر محدودیت‌های طالبان برای آموزش دختران و کار زنان در بسیاری از بخش‌ها برداشته شوند؛

اگر سیاست‌های سخت‌گیرانه در اجرای قوانین شدید شریعت اسلامی (براساس دیدگاه خاص خودشان) مانند مجازات‌های عمومی و محدودیت‌های اجتماعی، اصلاح شوند؛

اگر طالبان مشروعیت داخلی و مقبولیت بیرونی حاصل کنند؛

اگر کشتن مخالفان، سرکوب فعالان، روزنامه‌نگاران و گروه‌های سیاسی مخالف، را کنار بگذارند؛

در نهایت اگر طالبان بتوانند انسانی‌تر عمل کنند و به دیگر اقلیت‌ها و اکثریت‌ها حق حضور و زنده ماندن  بدهند. هر دولتی و یا حزبی که در امریکا بر سر قدرت بیاید سیاستش در برابر افغانستان تغییر خواهد کرد.

در حال حاضر مردم افغانستان به عنوان تافته‌ای جدابافته از طالبان در فکر زنده‌مانداند. برای کسی که از گرسنگی به سرحد مرگ رسیده است، از عاشقی سخن گفتن بیهوده است.

محمد افضلی مدرک دکترای خود را از دانشگاه دهلی دریافت کرده و پیش از آن به عنوان استاد دانشگاه هرات تدریس کرده است. علاوه بر این، او بیست سال در چوکات وزارت امورخارجه افغانستان در داخل و خارج کشور (از ریاست نمایندگی وزارت خارجه در هرات تا مستشار وزیرمختار در هند) کار کرده است. او کتاب هایی در زمینه ادبیات و تاریخ نوشته و چند کتاب نیز از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است.

مسئولیت محتوای مقاله‌هایی‌ که‌ در بخش دیدگاه وب‌سایت آمو منتشر می‌شوند به‌ دوش نویسندگان‌ آن است.