دو هفته پس از آغاز درگیریها در ولسوالی بلخاب ولایت سرپل در شمال افغانستان، هزاران خانواده که در این ولسوالی زندگی میکردند به بخشهای مختلف کشور آواره شدهاند. از این میان، بیش از صد خانواده در بخشهایی از شهر مزار شریف به سر میبرند.
این خانوادهها حتا در بلخ نیز از افشا شدن هویتشان هراس دارند و میگویند که روزهای تلخی را در راه رسیدن به یک جای نسبتا امن سپری کردهاند.
خبرنگار آمو که برای تهیه این گزارش به دیدار آنها رفته بود به شرط اینکه هویت این افراد افشا نشود با سه خانواده بیجاشده بلخاب گفتگو کرده است.
برای اینکه کشته نشویم فرار کردیم
احمد (نام مستعار)، باشنده ولسوالی بلخاب است، او میگوید که سرپرست خانوادهای هشت نفری است و از ترس «قتل عام شدن» به یکباره تصمیم گرفته تا با خانوادهاش زادگاهشان را ترک کنند و به سفری پرخطر قدم بگذارند، سفری که پایانش معلوم نیست.
داستان احمد، داستان صدها و هزاران باشنده بلخابی است که نیمههای شب هفته اول ماه سرطانِ سال روان پس از آنکه طالبان بخشهای زیر اداره «مولوی مهدی مجاهد»، از فرماندهان جدا شده این گروه را تصرف کرد، تصمیم گرفتند تا خانههایشان را ترک کنند تا به سرنوشت مردم منطقه «میرزا اولنگ» دچار نشوند.
میرزااولنگ منطقهای هزارهنشین در ۱۰کیلومتری شهر سرپل، مرکز ولایت سرپل قرار دارد و به عنوان خط کمربندی این شهر شناخته میشود.
احمد میگوید که او و صدها خانواده دیگر هشت روز را در کوهها و درهها منزل کردند و در میان آنان شماری از کودکان از شدت سرما و گرسنگی جان خود را از دست دادند و زنان و کودکان زیادی هم بیمار شدند.
او میگوید که حکومت طالبان نباید مردم را آزار بدهد.
این باشنده بلخابی که حالا از شهر و دیار خود آواره شده میافزاید: «ما همواره شنیده بودیم که آنان(طالبان) مردم را میکشند و آنها را قتل عام میکنند، ما هم از همین خاطر فرار کردیم. خانوادههای زیادی همراه با ما به کوهها و صحراها آمدهاند.»
احمد از مسیر راه برای رسیدن به جاهای نسبتا امن روایتهای تلخ زیادی دارد، اما نمیتواند از این بیشتر درباره چشم دیدهایش سخن بگوید.
سه شبانهروز با یک نان!
خبرنگار آمو برای تهیه این گزارش با خانوادههای زیادی که از بلخاب بیجا شدهاند، دیدار کرده است. یکی از آنها زنی است که میگوید: من و خانوادهام سه شبانه روز را با یک نان سپری کردیم.
او روایتهای دیگری هم از ولسوالی بلخاب دارد و میگوید: «ما نیمه شب از خانه بیرون شدیم. گرسنه و تشنه در کوهها با طفلهای کوچک خود (سپری می کردیم). میشنیدیم که (طالبان) سئوال میکنند که کدام خانه دختر کلان دارد، کدام خانه دختر جوان دارد. (با شنیدن این) ترس ما چند برابر میشد.»
این زن در ادامه میافزاید: شماری از اجساد غیرنظامیان که در بلخاب کشته شده بودند، همانجا مانده بود تا گندیده شوند و کسی جرئت رفتن به سوی آنان را نداشت، مولوی مهدی میگفت که از شما حمایت میکنم اما موفق نشد.
جملیه (اسم مستعار) زن دیگری است که همراه با خانواده خود از بلخاب بیجا شده، او به خبرنگار آمو میگوید: چیزهایی که درباره آزار و اذیت غیرنظامیان از سوی طالبان شنیده شده، شایعه نیست، بلکه آنان حقیقت دارد و این اتفاقات افتاده است.
او میگوید: در قریه «ترخوچ» قتل هم صورت گرفته، ما شنیدیم و آشناهای ما(آنجا) بودهاند. یک پیرمرد با ۲نواسه خود در آنجا بدون گناه کشته شدند و از یک خانواده هشت نفر را کشتند. ما این را یقین داریم که این اتفاق افتاده است.»
روایتهای جمیله از مسیر راه همانند دیگر همراهانش او تلخ است، او خاطرنشان کرد: «در راه یک بانو که حامله بود طفل خود را از دست داد. یک خانم دیگر که حامله بود و بچه دیگرش که در پشتاش بسته بود که از کوه افتاد. طفل دیگرش که به دنیا آمد، همانجا مُرد و در کوه دفناش کردند.»
این درحالی است که هزاران خانواده بلخابی به بخشهای کوهستانی این ولسوالی و نیز ولسوالی یکاولنگ بامیان و بخشهایی از ولایت بلخ آواره شدهاند. در همین حال طالبان از سوی نهادهای مختلف بینالمللی متهم به آزار و اذیت و کشتار غیرنظامیان در بلخاب هستند، اما این گروه این اتهامها را رد کرده، ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان هفته گذشته یافتههای عفو بینالملل در این باره را رد کرد.