شماری از دخترانی که از ادامه آموزش به دور مانده اند میگویند که با گذشت هر روز به افسردگی آنان افزوده میشود.
این دختران، برای گریز از افسردگی به هنر نقاشی رو آورده اند و میگویند که از این راه میخواهند درد دل شان را همه گانی بسازند.
یی از این دختران، دختر نزده سالهیی است که به گفته خودش، در زیر حاکمیت طالبان آرزو هایش به باد هوا رفته اند و خود اش دچار افسردگی شده است.
خوشی، دانشجوی علوم سیاسی بود که طالبان دروازههای دانشگاه را به رویاش بستند. برای گریز از افسرده گی به هنر رو آورده است. خود اش را همچون برنده یی در قفس می بیند.
خوشی دانشجوی پیشین میگوید: «بعد از این پوهنتون ها را طالبان بسته کردند و اعلام شد که دختران نمی توانند به پوهنتون ها بروند مه بسیار ناراحت شدم و روز به روز حالت روانی ام بدتر شده می رود و بسیار افسرده شده ام.»
این روز ها بازار مراجعان روانپزشکان را دخترانی گرم ساخته اند که در محرومیت آموزش و کار، افسرده شده اند.
او میگوید: «از وقتی که حکومت امارت اسلامی آمده است، تمام محدودیت ها را بالای زنان وضع کرده اند. مکتب ها، پارک ها، پوهنتونها و آرایشگاه ها را بند کرده اند و دیگر کدام کاری نمانده است که اینان بکنند. یگانه گزینه که ما انتخاب کرده ایم این است که بروند کورس نقاشی.»
خوشی نوزده ساله در کنار همقطاران دیگر اش و در میان انبوهی از رنگ ها، می خواهد که درد دل اش را روی کاغذ بریزد و از آنچه که بر سر دختران افغانستان آمده است با قلم فریاد بکشد تا از افسرده گی نجات یابد.
خوشی، دانشجوی پیشین، میگوید: «قلبم می سوزد، احساس افسرده گی می کنم، اما زمانی که در این کورس آمده ام احساس بهتر می کنم و این پیشنهاد داکتر بود.»
اما خوشی؛ در این بند و زنجیر تنها نیست.
این قصه میلیون ها دختر و زنی است که از ادامه آموزش و کار محروم شده اند و در قفسِ خانه ها به دور از آینده های روشن گیر افتاده اند.