کاروان سفر جوانان افغانستان به سمت کشورهای خارجی به هدف دستیابی به یک زندگی مرفه سالها است که ادامه دارد.
پس از سقوط جمهوریت و رویکار آمدن طالبان، جوانان بسیاری کشورشان را برای رسیدن به کشورهای اروپایی ترک کردند.
شماری از آنان با تحمل دشواریهای فراوان به مقصد رسیدند، شماری هم در آبها غرق شدند و برخی دیگر از سوی پولیس کشورهای گوناگون بازداشت و زندانی شدند.
انتخاب مسیر قاچاقی، خطرناکترین و سختترین تصمیم برای جوانان است؛ اما آنان از روی ناچاری، دل به دریا زده و به این خطر و سختی تن میدهند.
عبدالله همت ۲۳ساله است. او که مدتی در رسانههای محلی در بخشهای مختلف کار کردهاست، بعد از سقوط جمهوریت بیکار شد و برای به دست آوردن لقمه نانی به خانوادهاش، بهگونهی قاچاقی راهی اروپا شد.
او میگوید، سفرش را از ولایت ننگرهار آغاز کرد و پس از ولایت نیمروز به بلوچستان پاکستان رفت و از آن طریق وارد خاک ایران شد.
او دربارهی دشواری سفرش میگوید: «وقتی از خاک افغانستان بیرون شدیم، برخورد قاچاقبران به کُلی با ما تغییر کرد. پیش از آغاز سفر، قاچاقبران با زبان نرم صحبت میکردند؛ اما بعد از وارد شدن به خاک پاکستان، برخورد قاچاقبران بهکُلی تغییر کرد و آنان با لحن بسیار تند و توهین آمیز با ما گپ میزدند. همراه ما خانوادههای دیگر هم بودند که در میان آنان کودکان قد ونیم قد نیز بود.»
همت، افزود که قاچاقبران حتا برکودکان هم رحم نمیکردند و فقط به اهداف غیرانسانی خود فکر میاندیشیدند که همانا به دست آوردن پول بیشتر بود.
همت، قاچاقبران را بیرحمترین افراد دنیا میداند. او میگوید: «نزد آنها انسان اصلن ارزشی ندارد. از شهر تبریز ایران ۱۲ساعت بدون وقفه پیادهروی کردیم. در میان ما کودکان هم بودند تا به ترکیه رسیدیم. در راه، اجازهی توقف نداشتیم. همه راه دشت و بیابان خشک بودو در راه چند جسد را دیدیم که کشته شده بودند و در میان آنان یک زن بود که با کودکش جان داده بود.»
او در ادامه به دشواری سفر از راه قاچاق اشاره میکند و میافزاید: «مسیر قاچاقی در کنار خطرات بیشماری که دارد، با گرسنگی، تشنگی و خستهگی زیادی به همراه است. در مدتی که در سفر بودم، نمیتوانستم با خانوادهام در تماس شوم و تنها دو بار به مشکل با آنها حرف زدم.»
همت بعد از اینکه به کشور ترکیه میرسد، مسیر خود را به سوی مرز ارمنستان و ترکیه ادامه میدهد.
او میگوید: «بعد از دو روز سفر به ارمنستان رسیدیم. رفتن به مرز ارمنستان هم خیلی دشوار بود و با تحمل سختیهای زیاد به آنجا رسیدیم. در مرز، پولیس ترکیه چند نفر را بازداشت و باخود بُرد و مجبور شدیم به ترکیه برگردیم. مدت یک سال در ترکیه روزانه ۱۴ساعت کار میکردم؛ اما سرانجام توسط پولیس ترکیه بازداشت و به کابل بازگردانده شدم.»
این جوان در ادامه گفت که آرزوهایش ناتمام ماند و اکنون که به کشور برگشتهاست، احساس ناامیدی میکند.
همت افزود: «حالا که ناکام بازگشتهام، حس میکنم باری بر دوش فامیلم هستم. بیکاری برای یک جوان، بزرگترین درد است که از لحاظ روحی به روی او تأثیر بد میگذارد.»
او حالا تمام مسؤولیت خانوادهی خود را برعهده دارد.
این تنها سرگذشت غمانگیز عبدالله همت نیست؛ بلکه مانند او هزاران جوان دیگر از فرط بیکاری و ناداری و محدودیتهای جاری در کشور، راه پُرخطر قاچاق را در پیش گرفتند. برخی از این جوانان از این دشواریها گذشتند و به مقصد رسیدند؛ اما شماری دیگر یا نرسیدند یا هم بهرهی شان از این رفتنها چیزی جز دلتنگی، غربت و تنهایی نبودهاست.