در زبان انگیسی واژه old که به معنای پیر است در مورد تولد موجودات نیز بهکار میرود. به این معنی که وقتی عمرکسی را می خواهند بگویند و یا بپرسند ازاین واژه استفاده میکنند که دقیقا معنایش چقدر پیرشده اید؟ است.
انسان از روزی که زاده میشود تا روزی که میمیرد بهسوی پیر شدن میرود. یعنی به سوی مرگ. برخی فیلسوفان دلیل مرگ انسانها را نه بیماری میدانند و نه حوادث طبیعی وغیرطبیعی، بلکه میگویند انسانها به این دلیل میمیرند که زندگی میکنند و زنده اند. اگر موجودی زنده نباشد، مرگی نیز سراغ او را نمیگیرد.
سال نوهم با همه فریبندگی صفت«نو» بازهم از کهنگی و پیرشدن خبر میدهد. یک سال که میگذرد به این معناست که یک سال به مرگ نزدیکتر شدهایم. اما درعین حال این صفت «نو» حاوی پیام مهمی نیز هست و آن اشاره به امید دارد.
انسانها همواره با امیدهای خود زندگی میکنند. امید بهداشتن و یا بهدست آوردن چیزی، یا کسی و یا جایگاهی. امید به این که خواستهایشان روزی برآورده شوند و کامروا شوند، در حالی که با برآورده شدن همان خواستهها نیز باز خواستههای دیگری سر برمیآورند و به امیدهای تازه جان میدهند.
سال۱۴۰۳ گذشت و ما وارد سال جدید ۱۴۰۴ شدیم. یک سال را پشت سر، و یا به باور برخی بومیهای افریقایی یک سال را پیش رو گذاشتیم.
برخی بومیهای افریقایی نسبت به گذشته و آینده باور متفاوتی دارند که عکس باورعموم مردم جهان است. آنها می گویند که گذشته پیش رو است و آینده پشت سر. به این معنا که ما گذشته را میتوانیم ببنیم، پس پیشروی ما قرار دارد و آینده را که نمیتوانیم ببنیم در پشت سر قرار میگیرد.
به نظر میرسد که این باور چندان باور نادرستی هم نیست. آنها حتا وقتی به گذشته اشاره میکنند با انگشت پیشرو را نشان میدهند و هرگاه بخواهند به آینده اشاره کنند، انگشتشان پشت سر را نشان میدهد.
تحول سال خورشیدی بیشتر در میان مردمان منطقه، و بهویژه کشوهای که رابطه تمدنی با حوزه نوروز دارند، تجلیل می شود. این کشورها بهشمول کشورما افغانستان حدودتا پانزده کشور مختلف با زبانها و باورهای مختلف اند.
اما همه خود را بخشی از حوزه تمدنی نوروز میدانند. همه به این باوراند که در نوروز جهان قبای نو به تن می کند و چون رستاخیز زندگی از نو آغاز میشود. آن گونه که طبعیت پس از زمستان دوباره نفس میکشد و از دل خاک سبزهها بیرون میشوند و درختان شکوفه میدهند.
حتا ازهمین منظر برخی فقهای اسلامی نوروز را به روز محشر و زنده شدن پس از مرگ مقایسه کرده اند و ازآن گرامی داشت می کنند، خلاف عدهای دیگر که نوروز و آیینهای نوروزی را یک سره بدعت و کفر بهشمار می آورند. این عده حتا نام گرفتن از نوروز و خوردن و آشامیدن به این بهانه را مصداق کفرعیان خوانده اند.
اما آیین نوروز خلاف این گونه برداشتها هزاران سال است که در میان کشورهای جهان تجلیل میشود و حتا پیروان دیگر مذاهب و نحلههای فرهنگی نیز به دلیل همین نوشدن طبعیت آن را خالی از زیبایی نمیبینند.
من در سالهای که در روسیه تحصیل میکردم، هر زمان که سال خورشیدی نو می شد و نوروز فرامیرسید، استادان به ما غبطه میخوردند و میگفتند سال نو شما عملا سال نو است و هوا و فضا دگرگون میشود.
اگر نوروز با مسایل شرعی و اسلامی تضادی میداشت بدون شک این همه شاعر و نویسنده مسلمان که بسیاری از آنها فقههای زمان خود بودند و یا به مسایل اسلامی بهخوبی آشنایی داشتند این همه در وصف نوروز شعر و ترانه نمیسرودند.
مگر مولانا جلال الدین بلخی، ناصرخسرو قبادیانی، عبدالرحمن جامی، خاقانی، سعدی، حافظ و صدها شاعر طراز اول زبان فارسی چیزی از مسایل اسلامی نمی دانستند؟ زهی خیال باطل که همین عبدالرحمن جامی که به خاتم الشعرای زبان فارسی نامبردار شده، خود در فقه از سرآمدان زمان خود بود و کتابهای فقهی نوشته و در مسجد جامع هرات درس فقاهت می داده است.
و یا مولانای بلخی که همواره بر منبر می رفت و وعظ می کرد و پدرش که عملا از دانشوران فقهی زمان خود بود. مردم کشورما هم با توجه به همین گنجینه پربها از نوروز تجلیل کرده اند و تا جهان باقیست تجلیل خواهند کرد. بگذار چند واعظ و ملای که حتا اصول دین را نیز به درستی نشناخته اند با آن مخالف باشند.
پارسال
سال ۱۴۰۳با همه فراز و نشیبهای خود سال خوبی برای مردم ما نبود. در این سال قهرطبعیت با قهر طالبان یک جا عمل کرد و روزهای دشواری را برای مردم ما رقم زدند. از یک طرف سیلابهای مدهش و ویرانگر از مردم ما قربانی گرفت و از طرف دیگر طالبان با دستورها و فرمان های تازه محدودیتهای بیشتر برای آنان وضع کردند.
فعلا بدترین وضعیت را در افغانستان زنان و دختران دارند که هر روز از حقوق انسانیشان به وسیله طالبان چیزی کم میشود. از میان آموزشها فقط دختران حق دارند تا صنف ششم درس بخوانند و یا به مدارس خاص دینی طالبان بروند تا مجهز به تفکر کشتن و خون ریزی شوند.
عرصههای دیگر نیز چندان به روی زنان باز نیست و حتا از عبارت مشهور سیمون دوبوار فیلسوف و نویسنده فرانسوی «جنس دوم» نیز بیشتر تقلیل یافته اند.
اما کاروپیکار برای بیرون شدن از وضعیت دردناک کشور در سال گذشته روزنههای تازهای را باز کرد. از عدم به رسمیت شناخته شدن طالبان از سوی کشورهای جهان تا راه پیماییها و تظاهرات مختلف به مناسبتهای مختلف که در اقصا نقاط جهان انجام شد.
در همین حال دادستان حقوق کیفری بینالمللی حکم بازداشت دو تن از رهبران طالبان، هبت الله آخندزاده رهبر و عبدالحکیم رئیس دادگاه عالی را صادر کرد که با موجی از استقبال جهانی مواجه شد و۹ کشورجهان ازاین حکم استقبال کردند.
اختلافات طالبان در سال گذشته پر رنگتر خود را آشکار کرد و عملا چندتن از سران آنان از در مخالفت با رهبر بیرون شدند. دو چهره دراین میان از همه تبارز یافتهتر جلوه کرده اند: سراج الدین حقانی وزیر داخله طالبان و عباس ستانکزی معین وزارت خارجه آنان که عملا زبان به نقد از هبت الله آخندزاده گشودند و او را به انحصارگرایی قدرت و ایجاد فاصله با مردم متهم کردند.
سال جدید
سال جدید حاوی امیدهای تازه است. امید برای احتمال رهایی از بندهای استبداد و توتالیتاریزم طالبانی و تحول سیاسی در افغانستان.
این امیدها چندان هم واهی به نظر نمیرسند. طالبان در نزدیک به چهارسال گذشته حاکمیتی ناکام را به زور تفنگ و فشار سرپا نگه داشته اند. حاکمیتی که در واقع مرده است اما مترسک آن را عدهای با خود صرفا برای بقا و قدرت کش میکنند.
این مترسک هراسآفرین دیگر چیزی برای ترساندن با خود ندارد. طشت رسوایی طالبان در بعد تقوا و پاکدامنی به شدت از بام افتاده و دیگر کسی به تبلیغاتشان در مورد عدم فساد و برخورد انسانی با دیگران گوش نمی دهد.
طالبان درنزدیک به چهارسال گذشته چهره خون آشامی از خود تبارز داده اند. آنها نه به حقوق بشراهمیت میدهند و نه حتا به آموزههای که در قرآنکریم و احادیث پیامبر اکرم به آن ها پرداخته و تاکید شده است.
تعصب و تبعیض طالبان دیگر اتهامی از سوی مخالفان آنها نیست، بلکه چنان اظهرمن الشمس شده که خودیهای شان نیز از آن دفاع کرده نمیتوانند.
طالبان حتا نتوانستند بزرگترین حامی جهانی شان یعنی پاکستان را راضی نگه دارند. تفکر طالبانی که با گروههای افراطگرا و تکفیری گره خورده مانع از آن است که بتوانند خود را به عنوان دولت با معیارهای روشن و پذیرفته شده آراسته کنند.
کار طالبان از آراستگی و پیراستگی گذشته ولی مشکل افغانستان که احتمال دارد امیدها را دوباره به یاس تبدیل کند و سالی دیگر را رقم زند، نبود الترناتیف یا اپوزیسیون آبدیده و مجرب است. طالبان اگر بگوییم در خلای چنین الترناتیفی به حیات خود ادامه می دهند حرفی گزاف نباید شمرده شود.
نبود رهبری منسجم، واحد و کارا که بتواند همه را به دور خود جمع کند از جدی ترین عوامل بر سرقدرت ماندن طالبان است. این مشکل چه زمانی و چگونه حل خواهد شد به اندازه خود افغانستان در حال حاضر بدون پاسخ است. پس سال نو تان مبارک و هرروزتان نوروز و نو روز تان پیروز!
امیر نیک آئین از روزنامه نگاران افغانستان است که مقالات و نوشته های زیادی از او در داخل و خارج از کشور نشر شده است.
مسئولیت محتوای مقالههایی که در بخش دیدگاه وبسایت آمو منتشر میشوند به دوش نویسندگان آن است.