گفتگوهای جنجالی دونالد ترمپ، رئیس جمهور ایالات متحده و ولادیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین در کاخ سفید موجی از واکنشها را در جهان برانگیخته است. شاید این نخستین باری در اتاق بیضی کاخ سفید باشد، که یک رئیس جمهور کشورمتحد امریکا چنین مورد تهاجم و سرزنش قرار میگیرد.
ترمپ و ونس معاونش و حتا خبرنگاران حاضر در صحنه به رهبر کشوری تاختند که امریکا او را در جنگ علیه روسیه حمایت مالی و تسلیحاتی بیدریغ کرده است و همواره از او به عنوان دوست و حامی دموکراسی در اوکراین قدردانی کرده است. چه شد که یک باره ورق برگشت و حتا عامل اصلی جنگ با روسیه اوکراین مورد اتهام قرار گرفت.
برای چنین برخوردی میتوان دلیلها و توجیههای زیادی ردیف کرد، اما در این نوشته هدف اصلی نوع نگاه و استراتژی سیاسی رئیس جمهور امریکا مورد نظر هست و نه عوامل دیگر.
هر سیاستمداری بدون شک دارای نوع نگاه و جهان بینی خاص سیاسی خود است که عمدتا برگرفته از تاثیرات و فضای آموزشی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی او بوده میتواند. در یک نظام دموکراسی که بیشتر متکی به آرای مردم است و کمتر سیاستمداران می توانند خواستهای شخصی خود را تعقیب کنند، اما بازهم ترفندهای بهکار گرفته میشود که با لاپوشانی کردن آن هدفهای خاص، آنها را مردمی و برآمده از خواست جمعی معرفی میکند.
ترمپ در دو دوره ریاست جمهوری خود بر اقتدار سیاسی و اقتصادی امریکا تاکید کرده و گویا میخواهد به شهروندان آن کشوراین باور را تلقین کند که امریکا آن جایگاه ویژه و منحصر به فردش را از دست داده و او تلاش دارد به کمک مردم آن را دوباره به این کشور بزرگ برگرداند.
ترمپ حتا از سؤقصد به جان خود در کارزارهای انتخاباتی استفاده کرد و آن را نشانه از تایید آسمان از کاندیداتوری خود دانست. این دیدگاه را مقایسه کنید به سخنان دیکتاتوری مثل آدولف هیتلر در آلمان که خود را ناجی کشورش می خواند و ادعا داشت که ماموریت او از سوی خدا به او داده شده است.
در دنیای سیاست استراتژیهای که برای به دست آوردن قدرت، تحکیم قدرت و گسترش قدرت به کار گرفته میشوند از اهمیت بالایی برخوردار اند.
در جهان بینی سیاسی دونالد ترمپ سه اصل کلیدی وجود دارند که ظاهرا توسط وکیل سابق او روی کن به او آموزش داده شده است. اصولی که در تبدیل شدن ترمپ به تاثیرگذارترین چهره سیاسی امریکا در عصر حاضر تاثیر بسزایی داشته است. اصل اول: حمله بی وقفه؛ اصل دوم: انکار اشتباهات و اصل سوم: ادعای پیروزی همیشگی است.
در دهه هفتاد میلادی زمانی که دونالد ترمپ درشرکت املاک بزرگی که توسط پدرش تاسیس شده بود، کار میکرد، با یک مشکل حقوقی در رابطه به اتهام تبعیض نژادی در روند اجاره واحد های مسکونی مواجه شد.
وزارت دادگستری ایالات متحده علیه ترمپ و شرکت او شکایتی تنظیم کرد، مبنی براین که شرکت ترمپ در اجاره واحدهای مسکونی به افراد افریقاییتبار تبعیض قایل میشود.شواهد نشان میدادند که کارکنان شرکت به صورت سیستماتیک از اجاره دادن واحدهای مسکونی به سیاهپوستان خودداری میکردند و به نوعی سعی داشتند که آپارتمانهایشان را بیشتر به افراد سفید پوست اجاره دهند. این موضوع به اتهام تبعیض نژادی علیه ترمپ و خانوادهاش منجرشد و پرونده قضایی در این زمینه شکل گرفت.
در پاسخ به این شکایت ترمپ با استراتژی که بعدها مشخص شد که تحت تاثیر آموزههای وکیلاش، روی کن توصیه شده بود به جای این که از خودش در برابر اتهامات دفاع کند ابتکارعمل را به دست بگیرد و به دولت حمله کند. ترمپ به جای اتخاذ موضع دفاعی موضع تهاجمی به خود گرفت و نهادهای دولتی را به تبعیض علیه خود و خانواده اش متهم کرد. او ادعا کرد که این شکایت توطیهای بیش نیست بهشدت علیه وزارت دادگستری و قضات موضع گیری کرد و ادعا کرد که کلیت این پرونده به منظور تحت فشار قرار دادن خانواده ترمپ شکل گرفته است.
این استراتژی در راستای اصولی اتخاذ شد که از سوی وکیل و مشاور آقای ترمپ، روی کن به او آموزش داده شده بود که میگفت اصل اول: حمله، حمله و حمله بی وقفه. اصل دوم: هرگز خطاهایت را نپذیر و همه چیز را انکار کن و اصل سوم این که همیشه مدعی پیروزی باش.
ترمپ با این سیاست از پرداختن به جزییات پرونده خودداری کرد و درعوض تمرکزاش را بر تخریب اعتبارنهادهای دولتی گذاشت. او مدعی شد که این پرونده صرفا براساس پیشداوری های سیاسی علیه او شکل گرفته و تلاشی است برای لطمه زدن به شهرت و موفقیت اش. در نهایت این پرونده بسته شد، بدون آن که ترمپ به تخلفهای شرکت اعتراف کند. البته توافق کرد که تغییراتی را در سیاست اجارهای خود اعمال کند، اما هیچ وقت به هیچ گونه اشتباهی اعتراف نکرد.این استراتژی بعدها به یکی از تاکتیکهای ثابت او در مقابله با هرگونه انتقاد و چالش حقوقی مبدل شد.
اصل حمله، حمله و حمله بی وقفه
نخستین اصلی که روی کن به ترمپ آموخت این بود که همواره باید موضع تهاجمی داشته باشد و هرگز نباید اجازه دهد که نشانه های ضعف و تردید در او دیده شود. درعوض با حمله بیوقفه به دشمنان و مخالفانش در آنها ترس و بی ثباتی ایجاد کند. آقای ترمپ به گونه مکرر از این استراتژی استفاده میکند. یکی از نشانه های بارز آن حمله به رسانه هاست.او به جای پاسخ دادن به انتقاد رسانهها آن ها را اخبار جعلی خطاب می کند. آقای ترمپ به جای پرداختن به انتقاد از خودش به حمله به منتقدان میپردازد تا چهره قدرتمند از خود ترسیم کند.
حتما این اصطلاح را شنیده اید که بهترین دفاع حمله است. به این معنا در بسیاری مواقع فرد به جای این که منفعلانه در برابر حملات و انتقادات از خود دفاع کند، بهتر است به اتخاذ موضع تهاجمی منتقدان را در موضع دفاعی قرار دهد. دونالد ترمپ با استفاده از این موضع به جای این که بگذارد سیل انتقادها بر او تحمیل شود، خودش کنترل شرایط و ابتکار عمل را به دست میگیرد.
اصل انکار هرگونه اشتباه و خطا
دومین اصل استراتژی در جهان بینی ترمپ این است که حتا درصورت آشکار شدن اشتباهات به آنها اعتراف نکند و همواره همه اشتباهاتش را انکار کند.
ترمپ باور دارد که اعتراف به اشتباهات منجر به کاهش اقتدار و اعتماد طرفدارانش می شود. در سال ۲۰۱۶ وکیل آقای ترمپ به یک ستاره پورن مبلغ هنگفتی پول داد تا رابطه اش با ترمپ را انکار کند. اما وقتی موضوع آشکار شد، ترمپ آن را نپذیرفت و همیشه آن را به عنوان یک توطیه سیاسی مخالفان علیه خودش توصیف کرد.
اصل ادعای پیروزی همیشگی
سومین اصلی که روی کن به دونالد ترمپ آموخت اصل ادعای پیروزی همیشگی است. در انتخابات سال ۲۰۲۰ وقتی مشحص شد که او برنده انتخابات نیست، به جای پذیریش شکست خود بازهم ادعای پیروزی در انتخابات را داشت واعلام کرد که در انتخابات تقلب صورت گرفته است.
امیر نیک آئین از روزنامه نگاران افغانستان است که مقالات و نوشته های زیادی از او در داخل و خارج از کشور نشر شده است.
مسئولیت محتوای مقالههایی که در بخش دیدگاه وبسایت آمو منتشر میشوند به دوش نویسندگان آن است.