دیدگاه شما

قیوم ذاکر؛ «گرگ باران دیده» یا «گوسفند قربانی»؟

قیوم ذاکر نفر وسط، ملا فاضل مظلوم در سمت چپ و ملا نوراله نوری در سمت راست او عکس در هنگام انتقال آنها به زندان گوانتانامو ثبت شده است

در یک‌سال گذشته و پس از مسلط ساختن طالبان بر سرنوشت افغانستان، جنگ و مقاومت در پنجشیر و اندراب‌ها در بغلان و برخی از نقاط دیگر کشور و ناکامی طالبان در مهار نمودن این هسته‌های مقاومت از یک‌سو و زیر پا گذاشتن تمام اصول پذیرفته شده‌ی بین‌المللی و وعده‌های داده شده‌ی طالبان در دوحه و ناکامی در ابعاد مختلف حکومت‌داری بر خلاف توقعات و آرزوهای حلقات داخلی و خارجی حامیان طالبان، نه‌تنها این‌که امارت طالبانی مشروعیت داخلی کسب نکرد؛ بل‌که سبب ناامیدی بیش‌تر مردم افغانستان و جامعه‌ی بین‌المللی نیز شد.

رحمت‌الله نبیل

از تلاش‌های رهبری طالبان به‌شمول نشست‌های کابل و قندهار و تغییرات و تعینیات جهت فایق آمدن بر این مشکلات در عرصه‌های گوناگون چنین برداشت می‌شود که طالبان به این نتیجه رسیده‌اند که اگر نتوانند بعضی از این چالش‌ها را از سر راه حاکمیت خود بردارند، ممکن در بهار آینده، دامنه‌ی مشروعیت مخالفت‌های نظامی، سیاسی و اجتماعی برضد حاکمیت طالبان گسترده و افغانستان‌شمول شود. این عوامل عمر حاکمیت/ امارت طالبان را این‌بار کوتاه‌تر از دور پیشین ‌شان رقم خواهد زد.

تعیینات اخیر مشمول تعیین ملا عبدالقیوم ذاکر برای مدیریت جنگ/مقاومت در شمال، به ویژه اندراب‌ها و پنجشیر به‌همین منظور است. 

اما چرا ملا عبدالقیوم ذاکر را «گرگ باران دیده»‌ی طالبان باید گفت؟

ملا عبدالقیوم با شفر مخابره‌ای (ذاکر) که سپس به نام ملا عبدالقیوم ذاکر شهرت یافت، تقریبن ۵۰ سال پیش در ولسوالی کجکی هلمند در یک خانواده‌ی مربوط به قوم علی‌زی که در جنوب/هلمند یکی از اقوام مقتدر می‌باشد، زاده شد.

گفته می‌شود زمان کودکی و نوجوانی‌اش را بیش‌تر در ولایت جوزجان سپری کرده‌است. بعد از پیوستن به طالبان در سنین جوانی با جمع نمودن شماری از جنگ‌جویان از اقوام خود عازم جبهات ولایت‌های شمال گردید و با قساوت، جسارت و بلندپروازی که داشت به زودی در صفوف طالبان به شهرت رسید. او پس از ملا دادالله صفت «درنده‌خو ترین» فرمانده طالبان را از آن خود کرد. پس از تسلیمی به‌نیروهای ائتلاف بین المللی در سال ۲۰۰۱ میلادی، سپری کردن زندان گوانتانامو تا سال ۲۰۰۷ و زندان پل‌چرخی در ۲۰۰۷ و رهایی مشکوک از این زندان در سال ۲۰۰۸ میلادی، برگشت دوباره به کویته و به دوش گرفتن مسوولیت جبهات و راه اندازی جنگ‌های خونین در ولایت‌های هلمند و نیمروز در همان سال، بار دیگر مورد توجه رهبری طالبان قرار گرفت و تا موقف مسوول نظامی در “شورای کویته” ارتقا یافت.

 در آن مرحله رقابت‌های درون ساختاری وی با اختر محمد منصور که در آن‌زمان وی نیز سمت معاون «امیرالمومنین» طالبان؛ یعنی ملا عمر را  بر دوش داشت، در مورد تعیینات مسوولان جبهات و کنترل خط قاچاق مواد مخدر در ولایت‌های جنوب تازه آغاز گردیده بود. ملا قیوم ذاکر پس از مدتی با چند تن از سران طالبان در کویته‌ی پاکستان از سوی “آی اس آی” گرفتار و زندانی شد. دیگران در زندان پاکستان اسیر ماندند؛ ولی ذاکر به طور مشکوک بعد از مدتی از زندان رها شده و به حیث معاون نظامی/مسوول کمیسیون نظامی شورای کویته تعیین گردید.

در همین حال، گرفتاری ملا برادر (فرد شماره دوم و معاون ملا محمد عمر) سبب شد که ملا اختر منصور بیش‌تر از پیش قدرت را در چنگ گیرد. افزایش قدرت ملا منصور هم‌زمان با گرفتاری ملا برادر، قیوم ذاکر و شماری دیگر از سران طالبان از سوی پاکستان باعث شد تا شک و کینه‌ی وی نسبت به اختر منصور و دست داشتن وی در گرفتاری‌ها بیش‌تر شود.

با رهایی صدر ابراهیم از زندان پاکستانی‌ها و ادعای اشغال دوباره‌ی پُست قبلی‌اش (مسوولیت کمیسیون نظامی) به حمایت اختر منصور، سبب گسترش اختلافات در سطح رهبری شورای کویته طالبان شد تا این‌که ملا قیوم ذاکر مجبور به استعفا شد و به هلمند برگشت و علایق خود را با شورای کویته کاهش داد.

در سال ۲۰۱۵ زمانی‌که همهمه‌های ظهور داعش و فعالیت این گروه در افغانستان آغاز شد، شخص دیگری از قوم علی‌زی‌های هلمند به نام ملا عبدالرووف خادم که در بین طالبان از شهرت خاصی برخوردار بود، ظهور کرد. ملا خادم نیز مانند قیوم ذاکر در گوانتانامو زندان را سپری کرده بود. او در گوانتانامو به سلَفی‌گری گرایش پیدا کرد و روابط بسیار نزدیک با شماری از اعراب که با او زندانی بودند، تامین کرد. بعضی از عرب‌های هم‌سلول ملا خادم، پس از رهایی از زندان در حلقه‌ی رهبری داعش سوریه و عراق قرار گرفته بودند. آن‌ها ملا خادم را رسمن به حیث معاون «ولایت خراسان» داعش تعیین کردند.

در همین‌حال، قیوم ذاکر بنابر تمایلات قومی و کینه با اختر منصور، به‌گونه‌ی مشترک با منصور دادالله در آستانه‌ی پیوستن به گروه نو ظهور داعش بود که ملا عبدالرووف خادم توسط حمله‌ی پهبادی نیروهای امریکایی کشته شد. دیری نگذشته بود که متحد دیگر وی، منصور دادالله نیز کشته شد. بعد از این همه فراز و نشیب، عبدالقیوم ذاکر در تنگنا قرار گرفت و مجبور شد تا به اختر منصور بیعت نماید؛ اما کینه و مخالفتش با اختر منصور به‌حال خود باقی ماند تا این‌که ملا محمد یعقوب از مدرسه/دارالعلوم فراغت یافت و از کراچی به کویته برگشت و مدعی جای‌گاه عمده در رهبری شورای کویته شد. این تقاضای ملا یعقوب سبب اختلاف او با ملا اختر محمد منصور گردید. بر بنیاد اطلاعات موثق ملا قیوم ذاکر توانست که ملا یعقوب را متقاعد سازد که ملا اختر منصور در همکاری با آی اس آی در مرگ ملا عمر دخیل بوده‌است. هرچند امنیت ملی افغانستان در سال ۲۰۱۳ مرگ ملا عمر را افشا کرد، اما ذاکر قیوم در سال ۲۰۱۵ این خبر را به بی بی سی افشا و تایید کرد.

قابل یادآوری است که قیوم ذاکر پس از برهم خوردن روابطش با آی اس آی پاکستان و ملا اختر منصور با همکاری بعضی از سران اقوام علی‌زی ساکن در امتداد سرحد بین ایران و افغانستان که از پیش روابط نزدیک با سپاه ایران داشتند، در صدد تحکیم و توسعه روابط با سپاه پاس‌داران ایران برآمد و تا اکنون به‌این رابطه پای‌بند مانده‌است.

 بربنیاد اطلاعات، پس از حاکمیت طالبان، ایران تلاش داشت تا وی و صدر ابراهیم که او نیز روابط نزدیک از گذشته با ایران تامین کرده بود، در پُست‌های کلیدی امارت طالبان تقرر حاصل نمایند، اما مداخله‌ی حمید فیض رییس آی اس آی پاکستان، این تقرری را برهم زد.

پس از قهر کردن قیوم ذاکر و برگشت دوباره‌اش به هلمند، دوستان قیوم ذاکر در نهادهای دولت ایران زمینه‌سازی کردند تا قیوم ذاکر شریک یکی از قراردادی‌های واردات تیل از ایران به افغانستان شود. این قراردادی از زمان نظام جمهوریت قرار داد واردات تیل به افغانستان را در اختیار دارد و شراکت قیوم ذاکر در تجارت تیل تا امروز ادامه دارد.

شراکت در این قرارداد و هم‌چنان کنترل راه مهم قاچاق مواد مخدر، بنیه‌ی اقتصادی قیوم ذاکر را تقویت کرد. درهمین‌حال، برخورداری از پای‌گاه قوی قومی او را به محوریت ناراضی‌های طالبان جنوب تبدیل کرده‌است. حالا سران طالبان در کابل از نفوذ روز افزون او در جنوب دچار تشویش شده‌اند و از این‌رو در یک سال گذشته بارها به او مراجعه کرده‌اند تا این‌که چند ماه پیش ملا برادر و ملا یعقوب به دیدار وی رفته و پیام ملا هبت‌الله را به وی رساندند. تنها پس از این دیدار بود که ملا قیوم ذاکر به دیدار ملا هبت‌الله رفت و از سوی او برای مهار و سرکوب جبهات مقاومت پنجشیر و اندراب‌ها توظیف شد.

اکنون ملاهبت‌الله به او وظیفه داده‌است تا وضعیت اندراب‌ها و پنجشیر را بررسی کرده و با پیشنهادهای مشخص نزد وی دوباره مراجعه کند. این‌که در بدل مهار/سرکوب مقاومت برای او چه امتیازی در نظر گرفته شده‌است، تا حال معلوم نیست.

قیوم ذاکر؛ گوسفند قربانی یا فاتح

پنجشیر و اندراب‌ها دارای جغرافیای فوق‌العاده دشوار گذر، دره‌های اصلی و فرعی با سطح بلند استند و مردمان این دو دره با امارات طالبان در مخالفت قرار دارند. شمار بسیاری از آن‌ها که در تمایل به طرف‌داری/هم‌کاری با امارت طالبان داشتند، از طرف مسوولان پیشین طالبان آزرده گردیده و این امر باعث کاهش معلومات استخباراتی از فعالیت‌های مخالفان طالبان شده‌است.

جنگ فرسایشی در پنجشیر و اندراب‌ها سبب تراکم قوا، استهلاک سرسام آور تجهیزات و وسایل/وسایط و بلند رفتن تلفات طالبان گردیده که در نتیجه باعث خشن شدن رویه‌ی طالبان با مردم بومی و در کُل افزایش روحیه‌ی مقاومت و انتشار آن به‌جاهای دیگر گردیده‌است.

اکثریت مقاومت‌گران متشکل از مجاهدین پیشین ‌اند که تجربه‌ی جنگیدن در دره‌های دشوارگذر از زمان جهاد را دارند یا هم نظامیان سابقه و آموزش‌دیده‌اند که روش‌های نظامی ناتو و حفظ محرمیت عملیاتی و تجربه‌ی جنگیدن با طالبان را دارند که با گذشت هر روز سلسله‌ی پیوستن این نظامیان به‌جبهه‌های مقاومت بیش‌تر می‌شود.

براساس اطلاعات و هم‌چنان قسمی‌که از حرکات پسین طالبان در پنجشیر و اندراب‌ها برمی‌آید، به نظر می‌رسد که قیوم ذاکر چهار گزینه را برای موفقیت در سرکوب مقاومت به سران طالبان همچون ملا هبت‌الله، ملا یعقوب، سراج‌الدین حقانی و عبدالحق وثیق پیشنهاد کرده‌است.

اول: حفظ وضعیت فعلی که بدون تردید سبب ازدیاد تلفات طالبان خواهد گردید و در زمستان پیشِ‌ رو باعث سربازگیری و گسترش مقاومت به دیگر بخش‌های کشور خواهد شد.

دوم: تمامی دره‌ها به گونه‌ی کامل از سکنه خالی گردیده و مطلقن از نظامیان مشبوع شوند؛ که این گزینه هم بنابر دلایل ظرفیت‌های جنگی و تدارکاتی و جنبه‌ی عملی و انعکاس‌های داخلی و بین‌المللی آن دشوار به‌نظر می‌رسد.

سوم: تخلیه‌ی دره‌های فرعی که دارای سکنه‌ی کم‌تر استند و جابه‌جا ساختن قطعات نظامی در این دره‌های فرعی. تطبیق این گزینه با وجود این‌که با تعبیه‌ی نسبتن کم‌تر قوای بشری قابل تطبیق است؛ اما خطرهای جدی را نیز به‌همراه خواهد داشت. قوت طالبان در دره ها تقسیم شده و به اهداف سهل‌تر برای حمله‌های چریکی مقاومت‌گران بدل می‌شوند.

از سوی دیگر باعث وسعت قوت‌های مقاومت در دره‌ها شده، به‌ویژه اگر نیروهای‌ مقاومت بتوانند راه اصلی دهانه‌ی ورودی پنجشیر را تصرف یا تخریب نمایند و راه فرار را برای طالبان مسدود سازند، در این‌صورت، احتمال از بین رفتن تمام قوت‌های طالبان در پنجشیر و پس از آن در اندراب‌ها وجود دارد. تسخیر دوباره‌ی‌ این دره‌ها برای طالبان محال گردیده و سبب سرتاسری شدن و گسترش جنگ و مقاومت به‌بخش بزرگی از خاک افغانستان خواهد شد.

چهارم: بومی سازی یا محلی سازی امنیت؛ با نظر داشت سطح بلند ناداری و بی‌کاری جوانان در مناطق متذکره، این سهل‌ترین گزینه پنداشته شده است؛ اما بربنیاد گفته‌های قیوم ذاکر وی مسوولیت آینده‌ی این گزینه را بر دوش نمی‌گیرد.

امارت طالبانی با مشکلات شدید قوای بشری نیز روبه‌رو است. شمار زیاد قوت‌های طالبان در کارهای حکومت‌داری و محافظت از سران‌ شان مصروف شده‌اند و شماری از قوت‌های جنگی‌شان بنابر مشکلات اقتصادی و نپرداختن تن‌خواه شان یا هم سهیم نساختن ‌شان در ساختار قدرت و دیگر گرایش‌های تباری و قومی، ترک وظیفه نموده‌اند.

 براساس معلومات، پس از ناکامی‌های پی در پی گروه‌ها و فرماندهان مختلف طالبان، با آن‌که گروه حقانی هیچ‌گاه در جنگ‌های بزرگ هم‌چون طالبان جنوب اشتراک نکرد‌ه‌اند و بیش‌تر در حمله‌های مغلق هراس‌افگنانه و انتحاری تجربه دارند، نخواسته‌اند تا در جنگ‌های پنجشیر و اندراب بیش‌تر از این هزینه کنند و گروه حقانی به‌بهانه‌ی مصروف بودن قوت‌های جنگی شان در کمک‌رسانی به مناطق متضرر شده‌ی ناشی از زلزله‌های ویران‌گر و سیلاب‌های پسین از اکمال قوای بشری شانه خالی کرده‌اند. شمار زیادی از نیروهای طالبان در بلخاب جابه‌جا شده‌‌اند و شمار دیگری که در قول اردوها مستقر استند، در هراس اند که با توظیف در نقاط بیرون از محدوده‌ی وظایف‌ شان، آسیب پذیر خواهند شد؛ در حالی‌که جنگ چریکی هزینه‌ی کم و جنگ‌های متعارف هزینه‌ی بزرگ مالی را ایجاب می‌نماید.

نتیجهگیری

 بدون تردید قیوم ذاکر تلاش دارد، برای حفظ و تمویل نیروی جنگی خود منابع تمویل را سراغ نماید و ممکن گرفتن مسوولیت جنگ پنجشیر و اندراب را برای جابه‌جایی، تمویل و حفظ قوت‌های خودی/قومی خویش گزینه‌ی مناسب پنداشته باشد تا از این ‌طریق ظرفیت‌های جنگی خود را تثبیت نموده و حریف‌های نو ظهور خود را در ساختار طالبان گوش‌مالی دهد؛ اما شخص خودش در مورد دست‌یابی به‌این موفقیت اطمینان ندارد.

از جانب دیگر پس از ناکامی‌های مکرر کار کشته‌ترین فرماندهان طالبان در پنجشیر و اندراب‌ها، رهبری و مسوولان رده‌ی اول طالبان با هراسی که از قوت قومی و پشتوانه‌ی اقتصادی ملا قیوم ذاکر دارند، فکر می‌کنند با مصروف ساختن وی در «دره‌های مرگ» برای همیشه از شر این فرمانده شرور و بلند پرواز رهایی خواهند یافت و در نهایت با سرنوشتی که ملا بورجان در تنگی ابریشم در سال ۱۹۹۶ روبه‌رو شد، ملا قیوم ذاکر نیز مواجه شود.

زمان ثابت خواهد ساخت که «گرگ باران دیده» درنده‌تر خواهد شد یا این‌که هم‌چون «گوسفند»، « قربانی» تحکیم و استقرار سلطه‌ی ظلم و استبداد بیگانه‌ها به‌نام “امارت طالبانی” خواهد گردید؟

*مسئولیت محتوای مقاله‌هایی‌ که‌ در بخش دیدگاه وب سایت آمو منتشر می‌شوند به‌ دوش نویسندگان‌ آن است.