در این تردیدی نیست که اختلافات میان مخالفان طالبان یکی از عوامل دوام حکومت آنان در شرایط کنونی است. هرچند عوامل دیگری نیز در استمرار حاکمیت افراطی، تکقومی و نامشروع طالبان نقش دارند که در این نوشته به تأثیر این اختلافات به نفع طالبان میپردازیم.
نکات مهم این بحث در چند مورد قابل بررسی است:
۱. نبود اتحاد میان مخالفان
مخالفان طالبان شامل گروهها و افراد متنوعی هستند که اغلب اهداف و استراتژیهای متفاوتی دارند. برخی از آنها تمرکز خود را بر مقاومت نظامی گذاشتهاند، در حالی که برخی دیگر بر تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک تاکید دارند. نبود هماهنگی و اتحاد در میان این گروهها باعث شده که توانایی آنها برای به چالش کشیدن طالبان بهطور مؤثر کاهش یابد. نه تنها عمدهترین هستههای مخالفان طالبان مانند «شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان»، «جبهه مقاومت ملی افغانستان»، جبهۀ آزادی، حرکت ملی صلح و عدالت و… با هم تفاهم ندارند که دهها تشکل دیگر شامل زنان و مردان در قالب ساختارهای مانند جنبشهای جامعه مدنی و فعالان حقوق بشر، حزبهای سیاسی سابق، گروههای نظامی جدید و امثالهم، دست به ساختارهای جدیدی زده اند که هیچ یک از دیگری حتی اطلاع ندارند، چه رسد به تماس و ارتباط.
۲. ضعف در سازماندهی و رهبری
از ابتدای بحران در افغانستان، سرنوشت سیاسی کشور از رهبری واحد و حتی رهبران قدرتمند و کاریزماتیک بیبهره بود. در میان این بحران بسیاری در حد رهبر ساخته شدند؛ اما توسط رقیبها و کشورهای دخیل تضعیف شدند تا فرصت مداخله به راحتی میسر باشد. در حال حاضر نیز نبود رهبری واحد و کارآمد در میان مخالفان، بیش از پیش خود را نمایان ساخته است و تلاشهای آنها را در مسیر رقابت با طالبان پراکنده و بیاثر کرده است. رهبران مختلف مخالفان گاهی بهجای همکاری، درگیر رقابتهای درونی شدهاند و هر روز اختلافی بر اختلافها میافزایند که این موضوع به نفع طالبان تمام شده است.
۳. نبود قرائت واحد در مخالفت با طالبان
سیاسیها و نظامیهای مخالف طالبان، تا به حال نتوانستهاند قرائت واحدی از مخالفت با طالبان ارائه دهند، یک تعداد از لحاظ شرعی قانع نمیشوند، یک عده به لحاظ سیاسی مخالفت را مناسب نمیدانند و باور دارند که سرنوشت افغانستان در دست خود افغانها نیست و نباید بیش از این ملعبۀ کشورهای بیرونی شد و تعدادی هم در دنیای تردید به سرمیبرند. یک روز در فکر ماندن و روز دیگر در فکر آن اند که چگونه حاکمیت طالبان را از دور یا نزدیک بپذیرند. اگر شرایط زندگی در غرب برای سیاسیون ما راحت و گوارا نمیبود، شک نداشته باشید که تا حال برای بیعت و دستبوسی صف میکشیدند. این اختلاف در میان سیاسیون خانم نیز به شدت قابل مشاهده است. برخی از این بزرگواران در جاهایی روی مردها را سفید کردهاند و در یک کلام هیچ کس هیچ کس را قبول ندارد.
۴. پروژه سازی کشورهای ذیدخل
کشورهای دیدخل که امید شان به راه و رسم طالبان پایدار نیست، نمیخواهند که مخالفان طالبان را نیز از دست بدهند. بخشهای مهمی از دستگاه سیاسی – امنیتی شان به شدت بر اوضاع افغانستان تمرکز دارد و با برخی چهرههای سیاسی در تماس پیوسته قرار دارند. از جانبی گلهمنداند که چرا مخالفان طالبان انسجام ندارند، از طرف دیگر به برخی چهرهها به نام پروژههای (دفاع از حقوق زن)، (دفاع از حقوق اساسی مردم)، (دفاع از آزادی بیان) و … پول میدهند و عملاً در پراکندهکردن چهرهها و جریانهای سیاسی نقش دارند. مخصوصاً زمانی که جریانی مانند «روند ویانا» با چتری وسیعتر میخواهد به عنوان جریان رسمی مخالفان طالبان به رسمیت شناخته شود، برخی از اعضای آن را به راهاندازی نشستهای پراکندهای تشویق میکنند که همسو و رقیب با روند ویانا باشد و این چتر ایجاد نشود. چرا؟ چون برنامههای اجرایی شان در مورد منطقه و بهویژه در مورد افغانستان تکمیل نشده و ایجاد یک جریان قوی سبب میشود تا آنها پروندۀ دیگری برای سیاستهای شان باز کنند.
۵. عدم اعتماد مردم و مشکلات داخلی
هرچند از قبل نیز سیاسیون ما جایگاه شاید و بایدی در میان مردم نداشتند، اما دوام اختلاف در میان آنان باعث کاهش بیشتر اعتماد مردم نسبت به آنها شده است. بسیاری از مردم افغانستان که تحت فشار طالبان هم زندگی میکنند، به دلیل نداشتن جایگزین قوی و هماهنگ، تمایلی به حمایت فعالیتهای مخالفان نشان نمیدهند. در چهل ساله گذشته تمام احزاب و فیگورهای سیاسی افغانستان اعم از چپ و راست و حتی تکنوکرات در روش حکومتداری امتحان خود را دادند و ناکام ماندند. مزید بر آن پروندههای آلوده به فسادی نیز از خود برجای گذاشتند. در ظاهر امر رغبت مردم به حمایت از این چهرهها یک امر بعید به نظر میرسد؛ هرچند برخی رهبران معمم ما تا هنوز در میان مردم پیروانی دارند.
۶. دورنگی در سیاست همسایگان
کشورهای همسایه به شدت از طالبان میترسند؛ زیرا انگیزه دینی خطرناکتر از آگاهی دینی است. آنها برای جلوگیری از نفوذ طالبان در میان مردم شان که از لحاظ دینی یا مذهبی با حاکمان کشورشان مشکل دارند، پیوسته به طالبان باج میدهند و مقامهایشان همواره در برابر افراد بیسواد طالبان، راست و خم میشوند. برای همسایهها یک افغانستان بحرانزده و از لحاظ اقتصادی ضعیف مطلوبتر است. از این جهت نیز آنان از طالبان حمایت میکنند تا افغانستان همچنان ضعیف و بیسواد بماند.
۷. نبود حمایت خارجی
سناریوی سرنوشت افغانستان سالهای سال است که در دست آمریکا و بریتانیا است. بدون تردید آنها پروندههای زیادی در مورد این کشور دارند که هنوز گشوده نشده است. تا زمانی که کشورهای غربی سرگرم معضلات بزرگتری مانند اوکراین و غزه باشند، علاقهای به تغییر وضعیت در افغانستان ندارند. مخالفان طالبان در بیست سال گذشته صدها ملیارد دالر امریکا را به هدر دادند و حالا این قدرت بزرگ با پرداخت مبلغ اندکی با عدد دورقمی (به حساب میلیون) خود را از درد سر نجات داده است؛ چرا بخواهد مجدداً خود را به این درد سر بیاندازد. با این حال اگر فردا سیاست این قدرتها ایجاب کند، از مخالفان طالبان موافقانی میسازند که مجبور خواهند بود علیه طالبان بایستند، چتر واحد داشته باشند و حتی حکومت در تبعید تشکیل دهند. آنها همام اشتباهات شان را چند بار تکرار نمیکنند.
نتیجه
ناراضیتی مردم در داخل از استبداد دینی طالبان در ممانعت از تحصیل دختران و محرومیت نیمی از نفوس جامعه قویترین جریانی است که در برابر طالبان مانند آتش زیر خاکستر حضور دارد. فعالیتهای نظامی برخی از مبارزین در کنار فعالیتهای فرهنگی تعدادی از زنان آگاه در داخل کشور روزنۀ دیگری در مخالفت با طالبان محسوب میگردد. سیاسیون آگاه و دردمندی هم در بیرون داریم که بیشتر سکوت کردهاند. با آنهم چهرههای شناختهشدۀ سیاسی ما باید به خود بیایند، سمتها و القاب گذشته را فراموش کنند و از میان چهرههای جدید به یکی اقتدا کنند و مسئولیت شرایط دشوار را بر عهده بگیرند. در غیر آن تمام کشورها از غرب تا همسایهها و کشورهای اسلامی به دنبال منافع خود شان هستند و این منطقی هم هست. چرا آنان به فکر سیاستمداران و مردمی باشند که خود شان به فکر خود نیستند.
محمدالله افضلی مدرک دکترای خود را از دانشگاه دهلی دریافت کرده و پیش از آن به عنوان استاد دانشگاه هرات تدریس کرده است. علاوه بر این، او بیست سال در چوکات وزارت امور خارجه افغانستان در داخل و خارج کشور (از ریاست نمایندگی وزارت خارجه در هرات تا مستشار وزیرمختار در هند) کار کرده است. او کتاب هایی در زمینه ادبیات و تاریخ نوشته و چند کتاب نیز از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است.
مسئولیت محتوای مقالههایی که در بخش دیدگاه وبسایت آمو منتشر میشوند به دوش نویسندگان آن است.