در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ خبر فرار اشرف غنی احمدزی رئیس جمهور پیشین افغانستان و سقوط کابل به دست طالبان، سرخط اخبار جهان شد و مردم افغانستان و ناظران مسایل افغانستان را در بهت و حیرت فرو برد. اکنون که نزدیک به سه سال از آن حادثه میگذرد، هنوز مردم افغانستان در شوک ناشی از سقوط بهسر میبرند و پرسشهای گوناگونی در اذهان همگان وجود دارد، که چگونه نظامی که از حمایت جهانی برخودار بود، به سادگی غیرقابل باوری محکوم به سقوط شد. از بین پرسشهای گوناگون دو پرسش اساسی در این مورد وجود دارد: نخست؛ چه دلایلی باعث شد که جمهوریت پسابن سقوط کند؟ دوم؛ سقوط جمهوریت و برآمدن دوباره طالبان چه پیامدهایی در عرصههای گوناگون داشته است؟
در این نوشته تلاش میشود به اختصار به این دو پرسش اساسی پاسخ داده شود. باید به خاطرداشت که دلایل سقوط و پیامدهای سقوط همپوشانی دارند و بدون تحلیل دلایل سقوط نمیتوان پیامدهای سقوط را به درستی تحلیل کرد. بر همین اساس، نخست مهم ترین دلایل سقوط را بررسی میکنیم و سپس به پیامدهای سقوط میپردازیم.
بحران اعتماد ملی
پس از کنفرانس بن و ایجاد نظم سیاسی جدید در افغانستان، به نظر میرسید که مشکل دیرینه شکافهای اجتماعی، توزیع عادلانه قدرت و مسأله مشروعیت و انتقال قدرت با نظمی دموکراتیک به پایان رسیده و مردم افغانستان، مناسبات جدیدی را شروع کرده اند. اما با گذشت زمان مشخص شد که حاکمان افغانستان و حامیان بین المللی شان، علاقهای به توسعه و رشد دموکراسی در افغانستان ندارند. انتخابات پر از تقلب، قومگرایی سیاسی، نظام سیاسی ریاستی، ستیز با فرهنگ و زبان فارسی و تأکید بر مناسبات قبیلهای باعث شد که بحران اعتماد ملی از قوه به فعل در آید و با به قدرت رسیدن طالبان که آپارتاید جنسیتی و قومیتی را به اوج رسانده، به بالاترین حد ارتقا پیدا کند.
اقتصاد رانتی
اقتصاد رانتی و وابسته به قدرت های بزرگ در طول تاریخ افغانستان، یکی از مشکلات عمده دولتداری در این کشور بوده است. حکومت بسیاری از شاهان افغانستان وابسته کمکهای انگلیس بود و بعدها نیز حکومت ظاهرشاه و داوودخان سعی در جذب کمک غرب و شرق آن دوران داشتند. حکومت کمونیستی در افغانستان بخش اعظمی از کمکهای نظامی و اقتصادی شوروی سابق را دریافت میکرد و مجاهدین به عنوان مخالفان حضور شوروی در افغانستان نیز از کمکهای بیشائبه غرب مستفید میشدند. در دولت جمهوریت پسابن، کمک های بیدریغ غرب چنان به افغانستان سرازیر شد که رقم آن از مجموع کمکهای طرح مارشال پس از جنگ جهانی دوم نیز فزونی یافت.
اقتصاد رانتی افغانستان از دو جهت سقوط نظام جمهوریت را تسریع کرد: نخست؛ حکومتهای برآمده از تقلب انتخاباتی با تکیه بر کمک غرب، پروای هیچ گروه و جریانی را در افغانستان نداشتند و از سوی دیگر مجبور به تمکین دستورات و توصیه های کشورهای کمک کننده بودند و با قطع این کمکها، ساختاری که بر رانت بنا یافته بود، به سرعت فروپاشید.
ارتش وابسته
ارتش افغانستان، با کمک ناتو به ارتشی مجهز و قابل اتکا تبدیل شده بود. این ارتش که از الف تا یا وابسته به کمک ناتو و در صدر آن ایالات متحده بود، حتی یونیفورم و پول غذای خود را از امریکا و متحدین آن دریافت می کرد. فرماندهان در کشورهای عضو ناتو آموزش دیده بودند و تاکتیکهای جنگی و اسلحه و مهمات آن متکی به فکر و تکنولوژی غربی وابسته بود. هرچند که سعی شده بود، که ارتش افغانستان نمادی از جامعه موزاییکی افغانستان باشد، اما در سال های آخر، اشرف غنی احمدزی به شدت در تلاش قومی سازی ارتش افغانستان داشت و تا حدودی هم موفق شده بود. ارتش افغانستان در توطئه تسلیمدهی قدرت آشکارا، قدرت را به طالبان تحویل داد. تحویل دهی قل اردوهای ارتش با طالبان با ۸۵ میلیارد دالر تجهیزات مدرن امریکایی تلخترین طنزی است که تاریخ افغانستان به خود دیده است.
همسویی همسایهها با طالبان
یکی دیگر از عوامل سقوط افغانستان، همسویی ناجوانمردانه برخی از همسایهها با طالبان بود. پاکستان و آیاسآی تمام تلاشهای خود را معطوف به سقوط جمهوریت افغانستان کرده بودند. سپاه پاسداران ایران، در خفا به بخشی از طالبان کمک میکرد و هدف اصلی خود را شکست امریکا در افغانستان اعلام کرده بود. طالبان به راحتی از مرزهای افغانستان با این دو کشور، تردد میکردند و از کمک های استخباراتی، تسلیحاتی و مالی آنان بهره مند شده بودند. در روز سقوط کابل، فیض حمید رئیس آیاسآی به هتل سرینای کابل رفت و قهوه پیروزی سرکشید و یکی از شرمسارترین صحنههای تاریخ افغانستان رقم خورد. شرمساریی که شاه شجاع را در تاریخ افغانستان به فراموشی سپرده است. فیض حمید با قهوهای در دست در هتل سرینا در روز سقوط کابل، به جهان و بهویژه هند اعلام کرد که این پیروزی متعلق به استخبارات پاکستان است و افغانستان ملک مشاع و صوبه پنجم جدید این کشور است و به همه اعلام کرد که ما در این جا حرف آخر را میزنیم. این که بعدها طالبان و پاکستان دچار مشکلاتی شده اند، اما هنوز اما تمام رهبران طالبان از استخبارات پاکستان به صورت مستقیم و غیرمستقیم رهبری و هدایت میشوند. حضور سنگین ایران نیز در دیپلماسی و میدان اقتصاد و سیاست افغانستان روشن و واضح است.
توافق دوحه
توافق دوحه آخرین میخ بر تابوت نظام شبه دموکراتیک غربی بود. این میخ را امریکاییها با مذاکرات پنهانی و آشکار به میزبانی قطر بر این تابوت نظام مورد حمایت خودشان کوبیدند. توافق دوحه با ابتکار عمل خلیلزاد با بندهای آشکار و پنهان، برآیندی جز تسلیم محض افغانستان به طالبان نداشت. این توافق نیز از جمله توافق های شرم آور تاریخ افغانستان است،که با بندهای پنهانی آن، چهرۀ واقعی طالبان در همسویی با اهداف استراتژیک امریکا در منطقه نمایان خواهد شد. طالبان به هیچ عنوان توان سقوط نظامی دولت افغانستان را نداشتند، تسلیم دهی قدرت به آنان باعث شد که تمام ساختارهای مدرن در افغانستان فروپاشد و افغانستان به غم انگیزترین سرزمین عالم تبدیل شود.
پیامدها
سقوط نظام جمهوری پسابن، پیامدهای عمیقی بر تمام مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی افغانستان گذاشت که تاریخ این خطه مشابه آن را در حافظه ندارد. این پیامدها کار را به جایی رسانده است که روزنامههای پاکستانی به تقسیم افغانستان فکر میکنند، امریکاییها آن را باتلاق امنیتی تصور میکنند و روسها از آن به عنوان کمربند امنیتی تعبیر دارند و همسایههای دیگر از آن فرصتی برای افزایش قدرت منطقهای خود استفاده میکنند.
تعمیق بحران اعتماد ملی و شکافهای اجتماعی
بحران اعتماد ملی در افغانستان با سیاستهای طالبان به مرحلۀ انفجار اجتماعی رسیده است. طالبان بدون هیچ گونه ملاحظهای به حذف زنان از پیکرۀ اجتماعی دست یازدیده اند و با صراحت روشنی از حذف اقوام و فرهنگ غیرقبیلهای خود حرف می زنند. فارسیزدایی به صورت واضح و روشنی در افغانستان به سیاست روزمرۀ طالبان تبدیل شده و دشمنی با شیعیان و تاجیکان و هزاره ها اظهرمن الشمس شده است. این سیاست حتی در درون مناسبات پشتونوالی هم رسوخ پیدا کرده است. طوری که طالبان به حداقل دو بخش قندهاری و مشرقی تبدیل شده اند و نزاع قدیمی قدرت بر اساس رقابت غلجایی و درانی را وارد مرحلهای جدیدی از تنازع کرده اند. امروزه نفرت قومی و زبانی را میتوان در فضاهای مجازی که مردم فرصت تنفس دارند، به طرز خطرناکی دید. این بحران اعتماد ملی، آخرین فرصتهای ملت سازی از مردم افغانستان را گرفته و بیم آن میرود که سیاستهای طالبان افغانستان را به بالکان دیگری تبدیل کند.
رکود آموزش و پرورش
آموزش و پروش از دستاوردهای بیست سال گذشتۀ حکومت جمهوری بود. برای نخستین بار، دروازههای علم تقریبا برای تمام مردم افغانستان در سراسر کشور، حتی دورافتاده ترین روستاهای کشورگشوده شده بود. با ظهور دوبارۀ طالبان، حذف آموزش و پرورش در روستاها با حمله و انفجار مکاتب در روستاها شروع شد. با به قدرت رسیدن طالبان، زنان از درس محروم شدند و مکاتب و دانشگاهها به مراکز آموزش و پرورش آموزههای تروریستی تبدیل شدند. سیستم آموزشی طالبان در خدمت اهداف ایدئولوژیک این گروه و همپیمانان تروریستی آن قرار دارد و طبیعتا، برآیند آن تولید تفکر افراطی و تربیت نیروهای تندرو در آینده خواهد بود.
انزوای بین المللی افغانستان
با گذشت سه سال از معاملۀ ننگین امریکا و طالبان در دوحه، هیچ کشوری، حتی پاکستان و ایران و امریکا سه قطب تأثیرگذار بر طالبان، حاضر به رسمیت شناسی آنان نشده اند. ریسک به رسمیت شناسی طالبان در عرصۀ بین المللی چنان بالاست که هیچ کشوری جرأت به جان خریدن چنین رسوایی و پرداخت هزینه برای طالبان در عرصۀ دیپلماسی و افکار عمومی را ندارد. چنین وضعیتی باعث شده که افغانستان در تمام رتبه بندیهای جهانی، آخرین رتبۀ دنیا را داشته باشد و به عنوان منزویترین کشور دنیا شناخته شود. چنین وضعیتی باعث شده که مردم افغانستان، از کوچکترین حق و حقوقی در عرصۀ بین المللی و حتی داخلی برخودار نباشند.
تقویت تروریزم بینالملل
مهمترین برآیند سقوط جمهوریت و ظهور دوبارۀ طالبان، تقویت تروریزم بینالملل است. گزارشهای متعددی میرساند که تروریزم بینالملل در وجوه مختلف آن، از پناهگاه امن خود در افغانستان، امنیت جهان را تهدید میکند. بسیاری از تحلیلگران و ناظران امور افغانستان بر این باورند که در آیندهای نه چندان دور، تروریزم قادر خواهد بود که از لانههای امن خود در افغانستان به عملیات فرامرزی متعددی دست بزند. حضور بیش از ۲۲ گروه تروریستی در افغانستان با حمایت پیدا و پنهان طالبان، امنیت همسایهها، منطقه و حتی جهان را تهدید میکند. در سه سال گذشته، شاهد تقویت داعش خراسان و گروههای تروریستی دیگر و حتی انجام عملیات تروریستی در افغانستان و کشورهای همسایه بودیم که منشأ آن به افغانستان برمیگشت. به تازگی منابع اطلاعاتی امریکا اعلام داشته اند که داعش خراسان توان حمله به منافع امریکا و سایر کشورها را در اقصی نقاط جهان پیدا کرده است.
به قدرت رسیدن طالبان باعث شده که افغانستان به مرکز بین المللی تروریزم تبدیل شود. جایی که تربیت، آموزش، تغذیه، تسلیح و تشویق و حمایت آنان توسط دست های پنهان با مدیریت طالبان صورت می گیرد.
داوود عرفان دکترای علوم سیاسی دارد و با آثاری چون فرهنگ جزیرهای؛ تاملاتی پیرامون فرهنگ سیاسی افغانستان، از هری تا زنده رود و طبقه متوسط و توسعۀ سیاسی افغانستان شناخته میشود.
مسئولیت محتوای مقالههایی که در بخش دیدگاه وبسایت آمو منتشر میشوند به دوش نویسندگان آن است.