دیدگاه شما

آینده‌ی افغانستان: سناریوی اول

زنان معترض در جریان یک حرکت اعتراضی در کابل. عکس از آرشیف.

حدود سه سال است که افغانستان زیر سلطه‌ی تحریک طالبان بسر می‌برد. بیشتر نخبه‌های این کشور به شمول فعالان سیاسی، شخصیت‌های فرهنگی، فرماندهان نظامی و تاجران افغانستان را ترک گفته و به کشورهای مختلف پناه برده‌اند. دراین مدت هیچ یک از کشورهای جهان حاضر نگردیده تا اداره‌ی طالبان را برسمیت بشناسد و تحریک طالبان، کشور را به وسیله‌ی «دولت خود خوانده» اداره می‌نمایند.

حکومتی که تحریک طالبان بنا نهاده‌اند، ازمیان ۲۷ وزارت ۲۱ وزارت آن به سران طالبان پشتون‌تبار تعلق دارد. رهبر این گروه در اختفا به سر می‌برد و زنان از عرصه ی سیاسی- اجتماعی حذف شده‌اند، دروازه‌ی مکاتب بر روی دختران بالاتر از صنف ششم مسدود گردیده است. شیعیان افغانستان که درصد نفوس آن‌ها به ۱۵ درصد تخمین می‌شود با تبعیض منظم وحساب شده روبرو اند. فعالیت احزاب سیاسی ممنوع گردیده و نهادهای مدنی در ساحات تحت حاکمیت تحریک طالبان مجالی برای نفس کشیدن ندارند.

مخالفان تحریک طالبان هرچند دارای یک صف واحد نیستند اما شامل دسته‌ها وگروه‌های مختلفی می‌شوند که هریکی از آن‌ها به گونه‌ای در برابر تحریک طالبان ابراز مخالفت می‌دارند. در این میان دو دسته از مخالفان تحریک طالبان یکی «جبهه مقاومت ملی افغانستان» و دیگری «جبهه آزادی افغانستان» دارای فعالیت‌های مسلحانه نیز هستند که روزانه اخبار وگزارشات آن‌ها از سوی رسانه‌ها منتشر می‌شود.

جبهه مقاومت ملی افغانستان توسط احمد مسعود، فرزند احمد شاه مسعود قهرمان ملی افغانستان مدیریت و رهبری می‌شود و حلقه‌ی نزدیک او را کسانی تشکیل می‌دهد که در گذشته با پدرش همدست و همکار بودند.

جبهه‌ آزادی افغانستان توسط محمد یاسین ضیاء سابق رئیس ستاد ارتش افغانستان تاسیس گردیده و آن عده چهره‌هایی که در سال‌های جمهوریت با او آشنایی داشتند در این جبهه گرد آمده‌اند.

تحولات سه سال پسین در مورد افغانستان نشان می‌دهد که این کشور به صورت مطلق دارای یک آینده نیست، بلکه آینده‌های چهار گانه در انتظار این کشور نشسته‌اند که هر یک از آن‌ها از امکان تحقق متفاوتی برخوردار اند. آینده‌هایی که برای افغانستان پیشبینی می‌شود شامل چهار سناریوی کلان شده می‌تواند که عبارت اند از:

الف: دوام حاکمیت طالبان

ب: فروپاشی حاکمیت طالبان با اقدام مسلحانه

ج: روی کار آمدن دولت جدید به اثر یک نشست جهانی

د: تجزیه ی افغانستان

الف: دوام «امارت اسلامی طالبان»

هواداران این نظریه روی پنج علت حساب می‌برند و باور شان بدین است که تحریک طالبان با گذشت زمان، هم بر مشکلات داخلی شان فایق می‌آیند و هم مشروعیت بین المللی را کمایی خواهند کرد، زیرا؛

۱. تحریک طالبان بر سراسر جغرافیای افغانستان تسلط دارند.

۲. گروه‌های مخالف طالبان، از اتحاد و انسجام لازم برخوردار نبوده و در دسته‌های متفرق بسر می‌برند.

۳. کشورهای منطقه تا هنوز از جانب »امارت اسلامی افغانستان» که توسط تحریک طالبان رهبری می‌شود، احساس تهدید جدی نکرده‌اند. از این رو، برنامه‌ای برای مقابله با تحریک طالبان در افغانستان ندارند.

۴. بدنه‌ی اصلی دولت پاکستان که قدرت آن کشور را در دست دارند، تا هنوز از گروه طالبان جانبداری می‌کند.

۵. ایالات متحده امریکا با دادن ۴۰ میلیون دالر هفته وار از «امارت اسلامی افغانستان» پشتیبانی می‌نماید.

طرفداران این سناریو، همچنین به وجود فساد گسترده در دوره جمهوریت اشاره می‌کنند که براساس آن هیچ کسی از اعاده‌ی آن نام نمی‌برد. اما آن‌چه که این سناریو را دچار تهدید نموده مواردی است که شامل مسایل زیر می‌شود:

۱.‌ تحریک طالبان قدرت سیاسی را در تبانی با امریکا بدست آورده‌ است و رضایت مردم افغانستان در این میان وجود ندارد.

۲.‌‌ تا هنوز هیچ یک از کشورهای جهان «امارت اسلامی افغانستان» را به‌رسمیت نشناخته است و با گذشت هر روز فاصله‌ی جامعه‌ی جهانی با طالبان بیشتر می‌گردد.

۳.‌‌ «امارت اسلامی افغانستان» در فقدان مشروعیت بین المللی نمی‌تواند به عقد قراردادهای بین المللی بپردازد زیرا جانب امارت اسلامی افغانستان نامشروع بوده وهیچ یک از کشورها حاضر نیست با آن‌ها قراردادی ببندد. دوام این کار فشارهای سنگینی بر تحریک طالبان وارد می‌کند.

۴. سیاست زن ستیزانه‌ی تحریک طالبان، حساسیت گسترده‌ای در سراسر جهان علیه آن گروه به وجود آورده است و فشار قابل توجهی را با لای طالبان وارد کرده و می‌کند.

۵. شیعه‌ستیزی تحریک طالبان از یک سو یک کتله‌ی چند میلیونی را در درون افغانستان حساس و آماده‌ی پیکار نموده و از جانب دیگر، جمهوری اسلامی ایران را در وضعیت ویژه‌ای قرارداده است. ایران که برای دفاع از حقوق شیعیان به لبنان، سوریه و یمن نیرو اعزام می‌دارد، نمی‌تواند برای همیشه نسبت به وضعیت تأسف‌بار شیعیان افغانستان ساکت بماند. هرچند ایران در حال حاضر به خاطر تحریم‌های اقتصادی بین المللی، و مشغولیت‌های فراوان در خاورمیانه، رفتار تحریک طالبان را تحمل می‌کند، و رسیدگی به آن را به فرصت مناسب موکول کرده است، بعید نیست که این فرصت دیر یا زود در اختیار ایران قرار گیرد، و روی حقوق شیعیان، با «امارت اسلامی افغانستان» برخورد مناسب اختیار نماید.

۶.‌ تحریک طالبان، افغانستان را به خانه‌ی امن ۲۱ گروه تروریستی تبدیل کرده‌ است. این گروه‌ها در مخاصمت مستقیم با کشورهای منطقه قرار دارند. هریک از این گروه‌ها دارای نام و نشان مشخص و صاحب نیروی رزمی و پایگاه معین در افغانستان هستند.

وجود گروه‌های تروریستی در افغانستان بیرون از سه حالت بوده نمی‌تواند:

– تحریک طالبان با آن گروه‌ها پیوند فکری و عقیدتی داشته و در گذشته هم بر اساس این همآهنگی فکری با هم عمل می‌کردند.

– شاید شماری از اعضای طالبان بدین باور باشند که با حمایت گروه‌های تروریستی، کشورهای منطقه را زیر فشار قرار داده و سرانجام آن‌ها را وادار به معامله نمایند.

– ممکن، همزمان هر دو نظریه‌ی یاد شده بوده باشد، یعنی همفکری و در عین زمان برنامه‌ی سیاسی.

درهم تنیدگی روابط تحریک طالبان و گروه‌های تندرو مستقر در افغانستان به هردلیلی بوده باشد، کشورهای منطقه را حساس نموده، به گونه‌ای که مسئولین کشورهای مشترک المنافع به تکرار خطر این گروه‌ها را اعلان نموده‌اند. صدای اعتراض دولت پاکستان از ناحیه‌ی تحریک طالبان پاکستان، به سطح جهانی بلند است، گرچه تا هنوز ما شاهد کدام اقدام جدی دولت پاکستان به منظور مهار افراط گرایی نبوده‌ایم و حمایت آن کشور مانند گذشته از تحریک طالبان افغانستان ادامه دارد.

جهاد در برابر «اشغال»، آزاد سازی کشور و استقرار نظام سچه اسلامی، دو شعاری بود که آن گروه را قادر ساخت از میان اقوام تاجیک، ازبیک، ترکمن، نورستانی و… نیرو جذب کند، ولی اکنون که نه از ناتو در افغانستان خبری است و نه از نظام جمهوری اثری، مردم افغانستان شاهد تمامیت خواهی پشتون‌ها بوده که در نتیجه اسباب نارضایتی منسوبین غیرپشتون طالبان را فراهم کرده است. گرچه تا هنوز کدام مخالفت جدی در برابر حاکمیت طالبان بروز نکرده است اما دوام سیاست برتری جویی قومی را هیچ کسی تضمین کرده نمی‌تواند و تاریخ افغانستان نشان داده که چنین اقدامات بصورت غیرمترقبه صورت می‌پذیرد، آن گونه که در برابر دولت دکتر نجیب‌الله (۱۳۷۱) شکل گرفت.

۷. دو گروه فعال در مقابل تحریک طالبان هر چند دارای ساحه معینی که بتواند به عنوان مرکز ثابت نظامی سیاسی از ان جا بهره برداری شود، در اختیار ندارند، اما وجود حملات چریکی بصورت مستدام خبر از ناکامی تحریک طالبان در امر مهار فعالیت‌های مخالفان می‌دهد، به ویژه که مناطق شمال وشمال شرق افغانستان مرکز نخستین در گیری‌های نظامی بود، اکنون دامنه‌ی این درگیری‌ها به غرب افغانستان مانند هرات، بادغیس و غور نیز کشیده شده است که می‌توان از آن استنباط کرد که ساحه‌ی جنگ‌ها رو به گسترش است.

زمانی که موارد هفت‌گانه ردیف می‌شوند، آسیب پذیری «امارت اسلامی افغانستان» آشکارتر می‌گردد، و استدلال طرفداران دوام حاکمیت تحریک طالبان از نفس می‌افتد و در نتیجه سناریوی دوام «امارت اسلامی افغانستان» از شانس زیادی برخوردار نمی‌باشد.

عبدالحفیظ منصور عضو مجلس نمایندگان دولت پیشین افغانستان و عضو هیئت مذاکره کننده جمهوری اسلامی افغانستان در گفتگوهای صلح سال ۱۳۹۸ با طالبان در قطر است.

مسئولیت محتوای مقاله‌هایی‌ که‌ در بخش دیدگاه وب‌سایت آمو منتشر می‌شوند به‌ دوش نویسندگان‌ آن است.

این مقاله حداقل در سه بخش نشر می‌شود. این بخش نخست آن است.