یک نهاد در پژوهشی زیر نام «منازعه و مصالحه افغانستان؛ مطالعه موردی خواستهای نسل نو و جوانان» گفتگو و ایجاد حکومت همه شمول را به عنوان موارد مهم برای بیرون شدن افغانستان از بحران کنونی پیشنهاد میکند.
این پژوهش از سوی گروه تماس برای صلح انجام شده است که یک نهاد پژوهشی برای جنگ و صلح است. این نهاد در سال ۱۳۹۸ «برای تقویت نقش جوانان و نسل نو در روندهای ملی در کشور» تأسیس شده است.
به گفته این نهاد، این پژوهش به روش «تحلیل محتوای کیفی» انجام شده است. در این پژوهش یافتههای بحثها و همایشها در باره صلح از سوی این نهاد در ۳۰ ولایت کشور از سال ۱۳۹۸ به این سو تحلیل و بررسی شده اند. رئیس این نهاد محمد سنگر امیرزاده است و این نهاد ۱۱ عضو رهبری دارد که همه جوانان هستند.
یافتههای این پژوهش نشان میدهند که در دو دهه اخیر تلاشهای صلح در افغانستان از سوی حکومتهای گذشته، ایالات متحده و مأموریت صلح سازمان ملل متحد با طالبان انجام شده اند اما این تلاشها – از توافقنامه ژنو تا توافقنامه صلح دوحه – منجر به برقراری صلح دوامدار در کشور نشده اند.
به گفته این نهاد، در تلاشهای صلح در دو دهه گذشته، نسل نو و جوانان کشور در تصمیمگیریها و روندهای صلح اشتراک معنادار نداشتند و به خواستهای آنان توجه لازم نشده است.
بر اساس این یافتهها، روند صلح نیز به دلیل اشتباه محاسباتی حکومت پیشین، دسترسی محدود به اطلاعات در باره صلح، سوء مدیریت این روند، نبود صلاحیت برای تیم مذاکره کننده، عدم همکاری صادقانه بازیگران بین المللی و منطقه ای، سرسختی و انعطاف ناپذیری طالبان و امتناع آنان از تشکیل حکومت موقت انتقالی و توافقی، شکست خورد.
این یافتهها حاکی از آن است که احیای گفتگوهای صلح و تشکیل یک نظام سیاسی فراگیر که از طریق یک توافق سیاسی و بر اساس رأی مردم شکل گرفته است، میتواند به درگیری طولانیمدتی که دههها است کشور را فراگرفته است، پایان دهد.
در این مطالعه آمده است: «جنگ و درگیریها باید برچیده شوند و کارزار سیاسی که اساس یک جامعه سیاسی را تشکیل میدهد باید با یک رویکرد مسالمت آمیز و بدون خشونت در کشور انجام شود.»
در این پژوهش آمده است که با حل مسائل داخلی و ایجاد یک دولت قوی ملی، باید زمینه مشروعیت بینالمللی و روابط دوستانه با کشورهای همسایه، منطقه و جهان فراهم شود.
در همین حال، این پژوهش بیان میکند که آینده صلح در افغانستان نیازمند «تغییر صلحجویانی است که فراتر از فعالیتها، چارچوبها و صلحجویان سنتی است که دیپلماسی بیروح را ایجاد کردهاند و همه اقشار جامعه باید در برقراری صلح سهیم باشند.»
در این پژوهش آمده است که قشر متوسط جامعه (نسل جدید، جوانان و چهره های نوظهور) باید نقش برجسته تری نسبت به رهبران ارشد (طرفین اقتدارگرا و متخاصم) داشته باشند.
بر بنیاد این بررسی، نقش نسل جدید نباید تنها شامل حل و فصل مسائل فوری درگیری باشد، بل باید شامل «نگرانیهایی باشد که ممکن است منجر به بازگشت به درگیریهای مسلحانه و تعاملات خصمانه شود.»
با توجه به تحولایت سیاسی اخیر در کشور، این پژوهش دو سناریو را برای کشور پیشبینی میکند:
نخست اگر طالبان می خواهند که افغانستان به صلح دایمی و ثبات پایدار برسد، باید کمیسیون و یا شورای با صلاحیت برای ادامه گفتگوهای صلح با سایر جوانب افغانستان جهت تأمین ثبات دایمی تشکیل دهند.
این نهاد پیشنهاد میکند که طالبان در مشوره با سایر جریانهای تاثیرگذار داخلی، زنان، نسل نو و جوانان افغانستان ابتکار آشتی ملی، صلح و تشکیل دولت همهشمول را روی دست گیرند.
این بررسی همچنان پیشنهاد میکند که طالبان باید حقوق شهروندی، حقوق زنان، آزادی بیان و حق ابراز نظر برای مردم افغانستان را ارج گذاشته و زمینه ملت شدن و انسجام ملی را بیشتر فراهم سازند.
این نهاد پیشنهاد میکند که طالبان باید اجبار در امور شرعی را کنار گذاشته، با خواستههای سیاست بین الملل عمل کنند.
بر اساس این پژوهش، در سناریوی دوم، اگر طالبان فرض میکنند افغانستان را به زور فتح کرده اند و هرچه خواهند میکنند، این گونه فرضیات را به صلح و ثبات نمیبرد.
این نهاد پیشنهاد میکند که طالبان و سایر جوانب سیاسی تاثیرگذار افغانستان یکبار و برای همیشه به ختم جنگ و تأمین صلح پایدار تصمیم جدی بگیرند و همه جوانب برای مذاکرات آماده باشند.
این نهاد پیشنهاد میکند که سازمان ملل، نهادهای جهانی پشتیبان صلح، کشورهای حامی صلح و ثبات دایمی در افغانستان، و گروهی از شخصیتهای صلحجو و میانجیگر در افغانستان، برای تسهیل این گفتگوها زمینه سازی کنند و برای تشکیل حکومت همه شمول و برگزاری انتخابات برای حکومت بعدی باید کار شود.