بینوایان (Les Misérables) رُمان جاودانهای است که در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، پس از کار هفدهساله ویکتور ماری هوگو (Victor Marie Hugo)، نویسنده شهیر فرانسه، در سال ۱۸۶۲ میلادی به نشر رسید.
این رُمان در کنار زیباییهای ادبی و هنریاش که هنوز هم زبانزد عام و خاص است، در بعد دیگر آن تصویری از وضعیت و هنجارهای اجتماعی از جمله بیعدالتی و برخورد طبقاتی نظام عدلی و قضایی، فقر، قانون، اخلاق و رستگاری در جامعه آن روزگار فرانسه را ترسیم مینماید.
بدینگونه هوگو در بینوایان یک تصویر روشن از نارسایی قواعد متنی (قوانین متنی) و قواعد شکلی (اجراءات قضایی) را بیان نموده است.
در اثر مذکور، مواردی متعددی از مفاهیم حقوقی بهطور واقعبینانه از عدالت، جرم و جزا به چشم میخورد که مبین وضعیت عدالت جنایی دورانی است که او در آن میزیست. نویسنده اثر؛ طوری که قبلاً نیز اشاره شد، یک تصویر جامع را از نظام حقوقی فرانسه به نمایش میگذارد و بدینگونه به عمق چندبُعدی نواقص آن نظام پرداخته و نشان میدهد که سیستم با چه عمقی از عدالت اجتماعی دور است و چگونه دستگاههای تأمین عدالت بهجای تأمین حقوق مردم، وسیلهای برای سرکوب طبقات محروم جامعهاند.
بهگونه مثال:
هوگو نشان میدهد که دستگاه قضایی چگونه با افراد فقیر و محروم جامعه برخوردی دور از انصاف مینماید. او نشان میدهد که چگونه ژان والژان (Jean Valjean)، (کرکتر اصلی رُمان است که به دلیل سرقت یک قرص نان برای رفع احتیاج خواهرزادههایش و بعداً کوشش برای فرار از زندان، به ۱۹ سال حبس محکوم میشود. او پس از رهایی از زندان، کوشش مینماید تا چهرهای مثبت و شخصی صالح از خود به جامعه معرفی نماید، اما در طول داستان به موانع مختلف اجتماعی و قانونی برمیخورد. هوگو او را بهعنوان نمادی از قدرت، تغییر، رحمت و انسانیت در برابر بیعدالتی نظام قضایی زمان خود معرفی میدارد) بهخاطر دزدی یک قرص نان، در چنگ بیعدالتی و اجراءات عدلی و قضایی غیرمنصفانه قرار میگیرد و پس از سالیان متمادی زندان، وقتی میخواهد در جامعه مدغم شود، هنوز هم شکار برخوردهای غیرمنصفانه قرار دارد که این خود نمادی از شکست نظام قضایی در تأمین عدالت واقعی است.
هوگو در بینوایان با ارائه حالت ژاور (Javert)؛ (مامور ضبط قضایی که نمادی از کارمند عدلی است، عقیده دارد باید قانون بدون استثنا و در هر حالت و با سختگیری تطبیق شود. او پس از رهایی ژان والژان، همواره او را مورد تعقیب قرار میدهد؛ که سمبولی از بیرحمی سیستم عدلی و قضایی پنداشته میشود. او که به تساهل در برابر مجرم باور ندارد، هرچند در طول داستان به اعتقادش مبنی بر اجرای قانون ادامه میدهد، اما هر از گاهی که متوجه اعمال انسانی ژان والژان میگردد، از درون دچار درک غیرعادلانه بودن سیستم حقوقی میگردد) بهعنوان نماینده دستگاه عدلی و مأمور حراست قانون است و همواره به تطبیق قانون بدون در نظر داشت موازین اخلاقی و واقعیتهای اجتماعی عمل مینماید. در نهایت، او راهش را گم نموده و دچار سرگردانی روحی و تراژدی میشود، که این بخش رُمان بینوایان نشاندهنده عمق از تناقض قانون حاکم با واقعیتهای اخلاقی و اجتماعی آن روزگار فرانسه است.
در بینوایان میبینیم که هوگو عدم تطابق قانون حاکم را با عدالت؛ که او آن را در حقوق طبیعی میبیند، مورد نقد قرار میدهد. او نشان میدهد که چگونه افراد نادار و فقیر جامعه، بهجای آنکه مورد حمایت قانون قرار گیرند، برعکس، قانون بهحیث وسیله و ابزاری برای سرکوب و ظلم بر آنها میشود.
هوگو در بینوایان وضعیت زنان و کودکان را ترسیم میکند که چگونه با تطبیق خشک قانون رنج میکشند؛ و در نتیجه، این مظلومان با تطبیق ناعادلانه قانون با برخوردها و عکسالعملهای ظالمانه جامعه مواجه میشوند. او در این خصوص به سرنوشت فانتین (Fantine)؛ (زن جوان و زیبا و یکی از کرکترهای اصلی رُمان است. او بعد از شکست در نخستین عشقش، با دخترش که محصول رابطه عاشقانه او است، سرگردان میشود. او دیگر توانایی حضانت و نگهداری طفلش را ندارد. او را جهت نگهداری به دیگری میسپارد. بعداً او را بهخاطر داشتن طفل نامشروع از کارش اخراج مینمایند و فانتین برای تهیه مایحتاج زندگی در نخست موهایش را میفروشد و در انجام، مجبوراً به فحشا رو میآورد، زیرا او مادر است و طفل محتاجی دارد) بهعنوان زنی که قربانی عدم درک جامعه و عدم حمایت قانون از او شده، نشاندهنده نمادی از بیعدالتی جامعه و زمامداران آن دوران است؛ که چگونه افراد آسیبپذیر جامعه از جمله زنان و اطفال، علاوه بر آنکه مورد حمایت قرار نمیگیرند، دچار ناملایمات اجتماعی میشوند.
هوگو در نهایت، راه بیرونرفت را در قالب رُمانش، پس از شناسایی بیماریهای جامعهاش میپردازد و برای رفع آن نابسامانیها نکاتی را برجسته میسازد و معتقد است که برای بیرونرفت از وضعیت حقوقی حاکم، به این نکات باید توجه مبذول گردد:
قانون وضعی باید انعطافپذیر بوده و با ارزشهای حقوق طبیعی، که هوگو معتقد است سرچشمه حقوق وضعی و عدالت میباشد، مطابقت داشته باشد.
قانون باید ارزشهای اخلاقی را در نظر داشته باشد.
آنانی که مرتکب جرم شدهاند، باید فرصت ادغام در جامعه را داشته باشند.
حقوق اطفال و زنان باید بهطور مساوی با دیگران به رسمیت شناخته شود.
حقوق سیاسی و اجتماعی افراد جامعه باید محترم شمرده شود.
و؛
هوگو در نهایت برای رسیدن به این اهداف، مردم را به انقلاب برای تغییر نظام حاکم عدلی و قضایی میطلبد.
نصرالله ستانکزی آگاه مسایل سیاسی و بین المللی و استاد پیشین دانشکده حقوق و علوم سیاسی در دانشگاه کابل است.
مسئولیت محتوای مقالههایی که در بخش دیدگاه وبسایت آمو منتشر میشوند به دوش نویسندگان آن است.