سناروی سوم: تشکیل دولت فراگیر با حمایت جامعهی جهانی
سومین سناریو اختصاص دارد به تشکیل دولت فراگیر با پادرمیانی جامعهی جهانی. آن عده کسانی که به موفقیت این سناریو دل بستهاند، روی موارد زیر استناد میجویند:
۱. توافقنامهی دوحه میان امریکا و تحریک طالبان حاوی دو نکته اساسی بود. نکتهی اول، خروج عساکر امریکایی از افغانستان و نکتهی دوم، تشکیل دولت فراگیر در این کشور. قوای امریکایی خاک افغانستان را ترک گفت اما تحریک طالبان اجازه ندادند دولت فراگیر در افغانستان شکل بگیرد. این مسئله باعث بدنامی و آبروریزی امریکا در سطح جهانی شد و در درون امریکا، حزب جمهوریخواه آن کشور بارها جو بایدن را بخاطر خروج بیبرنامهاش از افغانستان به باد ملامت گرفت.
تحلیلگران سیاسی به شدت از چنین رویدادی انتقاد بعمل آورده و تاکید کردند که خروج بیحساب و کتاب سربازان امریکایی از افغانستان، گروههای تندرو را در سطح جهانی جرأت بخشید. در مقابل، جناحهای طرفدار دموکراسی و حقوق بشر غربی را تضعیف و سرافگنده کرد، بنا بر این دولت امریکا، هرچند نه با جدیت تمام، اما با پیوستگی داعیهی تشکیل دولت فراگیر را در افغانستان دنبال نموده است.
۲. شورای امنیت ملل متحد در سال ۲۰۲۳ میلادی قطعنامهای صادر کرد که در آن از تشکیل دولت فراگیر در افغانستان یاد شده و سازمان ملل متحد را موظف کرده است تا این مسئله را دنبال کند. زمانی که قدرتهای بزرگ جهانی در موردی متحد میشوند، شانس تحقق آن امر، بهشدت بالا میرود و نمیتوان به سادهگی از کنار آن رد شد.
۳. میان کشورهای مختلف جهانی و دولتهای منطقه در امر تشکیل دولت فراگیر اجماع نسبی وجود دارد. نسبی بدین معنا که در چگونگی آن اختلاف نظر میان دول غربی و کشورهای منطقه دیده میشود اما در اصل و کلیت توافق همگانی دیده میشود.
۳. شماری از سیاست مداران سرشناس افغانستان مانند حامد کرزی، داکتر عبدالله به چنین راه حلی امید بستهاند. شورای عالی مقاومت افغانستان که متشکل از شماری از چهرههای سیاسی مانند استاد سیاف، عطا محمد نور، دوستم و حاجی محمد محقق و دیگر چهرهها است، روی حل و آمدن تغییر از طریق مسالمتآمیز تاکید میورزند. محمد حنیف اتمر که در گذشته رهبری حزب «حق وعدالت» را به عهده داشت، از سرنگونی دولت جمهوری ،اقدام مسلحانه در برابر «امارت اسلامی افغانستان» را در مغایرت با منافع ملی افغانستان دانسته، وروی تغییر سیاسی با وساطت جامعهی جهانی اصرار دارد.
۵. با توجه به شناختی که نویسنده از سران تحریک طالبان دارد، و این شناخت در جریان گفتگوهای قطرمیان هیئت دولت افغانستان و هیئت تحریک طالبان حاصل شد، احتمال زیادی دارد که شماری از سران طالبان دشواری دولت داری را درک کرده باشند و راه حل را در تشکیل دولت فراگیر بدانند. دولتی با وساطت جامعه جهانی که در آینده از لحاظ سیاسی و اقتصادی آن دولت را پشتیبانی کنند.
۶. جبههی مقاومت ملی افغانستان و جبههی آزادی افغانستان که در حال حاضر دارای نیروههای رزمی اند، جنگ را از روی ناگزیری در پیش گرفتهاند. هرگاه اهداف اساسی آنها از طریق مسالمتآمیز قابل دسترس شود، انتخاب نخست شان صلح و مذاکره است.
موارد یادشده گویای آن است که این سناریو از بستر وسیع جهانی، منطقوی و داخلی برخوردار است. گرفتاریهای روسیه در اوکراین، ایران در خاورمیانه، حکم میکند که این دو کشور نیز در حد توان از این سناریو حمایت کنند، مشروط بر اینکه نباید حاصل آن دولتی وابسته به امریکا وغرب بوده باشد. عمدهترین نقدی که بر این سناریو وارد میشود دو تا است: نخست اینکه میان امریکا و متحدانش از یک سو و کشورهای منطقه از سوی دیگر بر سرمعنا و چگونگی «دولت فراگیر» اختلاف نظر وجود دارد و بعید است که اینها بتوانند بر اصل این اختلاف فایق آیند.
دوم اینکه جنگجویان طالبان از پس معنای دولتداری و رسیدگی به نیازمندیهای مردم بر نمیآیند. آنها هرگز خود را خادم مردم نمیشمارند. برعکس مردم را مدیون خود میدانند. لذا تا میتوانند به حکومتداری دلخوه شان ادامه میدهند تا زمانی که با مقاومت مسلحانه و سرسخت مواجه شوند.
سناروی چهارم: تجزیه افغانستان
آنعده کسانی که به تجزیهی افغانستان دل بستهاند، روی سه نکته تمسک میجویند، و آن نکات عبارت اند از:
۱. برتریجویی و تمامیتخواهی پشتونها در افغانستان که به باور اقوام دیگر تیرهروزی و بدبختی دوامدار این کشور را بار آورده است.
۲. فقدان هویت مشترک ملی از رهگذر ذهنی مانع اتحاد همبستگی در گذشته هم میان باشندگان افغانستان بوده با درگیریهای دهههای پسین، رو به افزایش نهاده است. در بسیاری از کشورها، نبود احساس مشترک ملی موجب جدایی وتجزیه گردیده است. در حالی که در میان روشنفکران این کشور، این احساس تا حدودی تبارز یافته است.
۳. باری جو بایدن در مقام معاون ریاست جمهوری امریکا شکوهآمیز گفت، افغانستان قابلیت انسجام ومتحد شدن را ندارد و باید به چند پارچه تقسیم گردد. این سخن برای آن عده افرادی که غرب را مرکز تصمیمگیریهای جهانی میپندارند، یک سوژه شده است و با کوبیدن بر طبل جداییطلبی به گونهای خود را روشنفکر و متمدن (!) نیز جلوه میدهند.
در ادامهی این بحث، در تازه ترین مورد، پس از فعال شدن تحریک طالبان پاکستان، یک روزنامهنگار پاکستانی در روزنامه «مشرق بیدار» نوشت، افغانستان به مرکز ناامنی منطقه تبدیل شده و راه حل آن است که به چند حصه تقسیم گردد. این روزنامهنویس، قومیت را اساس قرار داده و تصریح داشت که پشتونهای افغانستان دارای ۱۳ میلیون نفوس اند، باید به ۴۵ میلیون پشتون پاکستانی بپیوندند. همین گونه پارسی زبانها به ایران ملحق شده و آنهایی که به زبانهای ترکی صحبت میکنند، انتخاب شان از بکستان است. تحلیل ابتدایی از چنین گزارشی تهدیدی در برابر تحریک طالبان افغانستان است که گویا مقاله نویس گفته است که خیال تجزیه پاکستان را نداشته باشید، اگر قرار است، کشوری تجزیه گردد، آن افغانستان خواهد بود. اما همین تبصره برای هواداران تجزیه ی افغانستان، استناد دیگری بدست داده تا سناریوی تجزیه این کشور را جدی وانمود سازند. در مقابل، منتقدین این سناریو موانع چندی را بر میشمارند که عبور از آنها دشوار خواهد بود، زیرا؛
۱. کشورهای منطقه مخالف تجزیهی افغانستان هستند زیرا فکر میکنند که تجزیهی افغانستان، تجزیه طلبی را در درون آنها نیز تقویت میدارد. پاکستان و ایران تا حدی شدید با این امر مخالف اند. تنها روسیه تمایلاتی در گذشته در این راستا از خود نشان داده است. آنگاه که اتحاد شوروی مستقر بود، همزمان با خروج عساکر آن کشور از افغانستان، مسکو طرح تجزیه افغانستان را به دو قسمت شمال و جنوب با احمد شاه مسعود (۱۳۶۷) مطرح داشت که از جانب احمد شاه مسعود رد شد. بار دوم رئیس ستاد ارتش روسیه (۱۳۸۰) در مذاکرات دوشنبه این مسئله را با فهیم خان پیشکش داشت و در پاسخ فهیم آن جملهی معروف و تاریخی خود را گفت: «برای من لاجورد بدخشان و ریگ هلمند یکی است و هرگز نمیتوانم میان این دو تفاوت ایجاد کنم.»
۲. میان اقوام افغانستان درهم تنیدگی فراوانی وجود دارد. اقوام مختلف سالها در کنار هم زیستهاند. جدا کردن آن ها کار آسانی نیست. پیوندهای اجتماعی در موارد زیادی در تقابل با دیدگاه روشنفکران تجزیه طلب قرار دارد.
۳. طبقه روشنفکر و تحصیلکردهی متعلق به اقوام غیر پشتون نیز در این مورد متفق نیستند، زیرا آنها دارای مخرج مشترکی نمیباشند و همه واقف اند که جدایی از قوم پشتون، به تنهایی نمیتواند امنیت و ثبات را قایم سازد، جنگهای دههی هفتاد را بخاطر میآورند که چطور تاجیک، هزاره، ازبیک به جان هم افتادند، تا توانستند از یکدیگر کشتند و خمی هم به ابرو نیاوردند. از این رو جدایی از قوم پشتون، درگیریهای دیگری را میان اقوام غیرپشتون باعث خواهد گردید. بدین ترتیب تجزیه طلبی را بی معنا سازد.
۴. منتقدان بدین باوراند که اگر قرار باشد افغانستان تجزیه گردد، این کشور به دوحصه تقسیم نمیشود، به چندین حصه میان همسایهها تقسیم میگردد، که این خود معضلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی عدیدهای را در پی دارد. به این مشکلات سیاستمداران افغانستان ملتفت میباشند، از این رو به تجزیه کشور راضی نیستند.
۵. در قرن بیستم و سیلهی اخیر تجزیهی کشورها با توسل به وسایل قهریه شکل گرفته است، تا هنوز دیده نشده که با صدور اعلامیههای رسانهای و راه اندازی نشستهای خبری، کشوری تجزیه شده باشد. دو جریان فعال که دارای نیروی نظامی اند، مانند جبههی مقاومت ملی افغانستان و جبههی آزادی افغانستان مخالف تجزیه اند. از این رو تمایلات شمار محدودی از روشنفکران بعید است بتواند جامهی عمل به تن کند.
بنا براین، هیچ یک از سناریوها را به صورت مطلق نمی توان رد کرد و نادیده گرفت ولی با درنظر داشت محیط ملی و منطقوی، امکان تجزیهی افغانستان در وضعیت کنونی بعید به نظر میآید.
نتیجه
نویسنده بدین باور است که از میان سناریوهای چهارگانه سناریوی تشکیل حکومت فراگیر با وساطت جامعه جهانی در درجهی بالاتری قراردارد.
فشارهای نظامی که بوسیله جبههی مقاومت ملی افغانستان روی تحریک طالبان وارد میآید، در مخالفت با این سناریو بوده نمیتواند، بلکه از یک سوی دیگر به مساعی جامعه ی جهانی یاری میرساند. و آن عده کسانی که بر اختلاف نظرمیان امریکا و قدرتهای منطقه نگرانی دارند، با توافق روی یک افغانستان بی طرف وغیر جانبدار، مشکل برداشته خواهد شد. و این چیزی است که هم اعتبار از دست رفته و درهم ریختهی امریکا را اعاده مینماید، و هم کشورهای منطقه با تشکیل دولتی بیطرف، احساس راحت خواهند کرد.
عبدالحفیظ منصور عضو مجلس نمایندگان دولت پیشین افغانستان و عضو هیئت مذاکره کننده جمهوری اسلامی افغانستان در گفتگوهای صلح سال ۱۳۹۸ با طالبان در قطر است.
مسئولیت محتوای مقالههایی که در بخش دیدگاه وبسایت آمو منتشر میشوند به دوش نویسندگان آن است.
این مقاله در سه بخش نشر شده است. بخش اول (الف: دوام «امارت اسلامی طالبان») و بخش دوم (فروپاشی «امارت اسلامی افغانستان» با اقدام مسلحانه) آن را اینجا دنبال کنید.