دیدگاه شما نفس‌های آخر جمهوریت

نفس‌های آخر جمهوریت

نفس‌های آخر جمهوریت

قسمت پانزدهم (آخر) – روز سقوط کابل

پانزدهم اگست

طالبان با گرفتن تمام بخش‌های کشور جز شهر کابل و پنجشیر به دروازه‌های پایتخت رسیدند. سقوط هشت ولایت دیگر از صبح روز پانزدهم آگست تا ساعت شش شام همان روز به سرعت انجام شد. در اکثر شهرهای باقی مانده از جلال آباد تا میدان شهر، بامیان، چاریکار و دیگر بخش‎های باقی مانده قدرت بدون درگیری به طالبان واگذار شد.

پیش از رسیدن طالبان به شهر، ترس از آنها به شهر رسیده بود. این باعث شد تا هرج و مرج در حلقه بیرونی شهر مثل بخش‌های شرقی بیشتر شود. از ساعت ۱۱ صبح تا فرار اشرف غنی در حوالی ساعت ۰۲:۳۰ دقیقه بعدازظهر سراسیمه‌گی بیشتر شده بود. اما با سرعت تحولات پس از فرار رییس‌جمهور قابل مقایسه نبود.

من با سه همکارم در اتاق کوچک دفتر تازه‌مان در تاشکند بودیم و روند سر و سامان دادن دفتر عملا متوقف شده بود و بی‌وقفه تحولات کابل را دنبال می‌کردیم. شایعات و هرج و مرج همه‌جا را فرا گرفته بود. بیشتر مردم در اطراف بانک‌ها برای برداشتن پول‌هایشان جمع شده بودند. زمانی که تیراندازی برای مدیریت ازدحام در یکی از بانک‌های نزدیک چهارراهی زنبق صورت گرفت، تصمیم گیرنده‌های ارگ به شمول رییس‌جمهور آن را حمله به ارگ پنداشتند.

هیاتی که برای گفتگوهای دوحه ترتیب داده شده بود، قرار بود فردا عازم قطر شود. در آنجا خلیل‌زاد طرحی را با ملابرادر و دیگر سران طالبان روی میز گذاشته بودند. در جزییاتی که هفته‌های بعد روشن‌تر شد، طالبان روی حکومت ائتلافی ۴۰-۶۰ به رهبری طالبان توافق کرده بودند که ۱۳وزیر از طرف‌های غیر طالب شامل این حکومت ائتلافی شوند. جزییات دیگر این حکومت ائتلافی منتظر آمدن هیات از کابل بود.

امریکایی‌ها همچنان نقشه‌ای با جزئیات به طالبان داده بود که فاصله ۳۰ کیلومتر در شعاع مرکز شهر را رعایت کنند تا امریکایی‌ها بتوانند بدون درگیری و رویارویی با طالبان روند تخلیه را به پایان برسانند. نباید فراموش کرد که قرار بود امریکا آخرین سربازش را در ۳۱ ماه آگست از افغانستان بیرون کند. اما اینکه هم امریکایی‌ها و هم طالبان برای دو هفته یکجا و در کنار هم در کابل حضور داشته باشند، بخشی از برنامه نبود.

در ساعت ۰۲:۳۰ دقیقه بعدازظهر که اشرف غنی و یارانش از ارگ فرار کردند، طالبان در هیچ بخش از شهر کابل حاکم نبودند و میدان هوایی در کنترل نظامیان امریکایی بود. وزارتخانه‌های امنیتی اگر خالی هم بودند در کنترل دولت بود. میدان ‌هوایی عملا مرکز فرماندهی خوبی برای بسیج نیروها بود و مهمتر از همه اینکه طالبان اعلامیه داده بودند که وارد شهر کابل نمی‌شوند. اشرف غنی تا این دم سند قانع کننده‌ای درباره اینکه طالبان قصد کشتن وی را داشتند، ارائه نکرده است.

پس از فرار رییس جمهور غنی همه مقامات دولتی به سوی فرودگاه رفتند. برخی‌ها توانستند پرواز کنند و برخی دیگر نه. یک پرواز به دهلی صورت گرفت و یک پرواز دیگر هم به ترکیه که مسافران آن اکثرا مقامات دولتی برحال و پیشین بودند.

در بخش نظامی میدان هوایی، امارات متحده عرب یک طیاره C130 مسافربری نظامی را به کابل فرستاده بود. منابع مختلف بر این باورند که این طیاره اصلی فرار رییس‌جمهور یا حداقل همسرش از کابل به امارات بوده است. اما وضعیت فرودگاه کابل و اینکه شاید امریکایی‌ها که کنترل حریم هوایی را در اختیار داشتند، نگذارند اشرف غنی از میدان هوایی و از تنها خط پرواز در این فردوگاه فرار کند. او با هلیکوپترها به اوزبیکستان رفت و شیخ‌های اماراتی در آنجا هواپیما چارتر شده‌ای را فرستادند تا روز بعد رییس جمهور و همکارانش را به ابوظبی انتقال دهد. امارات با میزبانی از غنی و برهم زدن روند دوحه چه سودی داشت؟ این موضوعی است که نیاز به تحلیل بیشتر دارد.

آن طیاره نظامی اماراتی در فرودگاه کابل که بی‌مسافر مانده بود؛ وزیر دفاع و بخش دیگری از مقامات دولتی را به امارات متحده عرب انتقال داد و این ادعا که وزیر دفاع و دیگر نظامیان پیش از ساعت ۰۲:۳۰ دقیقه بعدازظهر سوار طیاره‌ها شدند و کابل را ترک کردند، توسط شاهدان عینی تایید نشده است. اما اکثر مقامات نظامی و غیرنظامی در فرودگاه کابل بودند و چندین جلسه نظامی میان مقامات وزارت دفاع و فرمانده‌هان نظامی امریکایی در این روز برگزار شد.

ما خبر فرار رییس جمهور را ساعت چهار شنیدم، باور کردنی نبود. با همکاران می‌گفتیم که اگر رفته هم باشد، شاید به دوحه رفته، چرا باید فرار کند؟ تا ساعت شش که خبر فرار رییس جمهور را پخش کردیم از واژه «ترک» کار گرفتیم نه فرار تا دچار اشتباه نشویم. با داکتر عبدالله صحبت کردم او نیز شوکه شده بود. داکتر عبدالله و آقای کرزی پیام‌های تصویری ثبت کردند تا مردم درباره اتفاقات آگاه شوند.

جنرال یاسین ضیا، احمد مسعود، جنرال علی‌زی، جنرال سادات، جنرال رامین فهیم فرمانده قول اردوی هوایی همه در بخش نظامی میدان هوایی کابل بودند. جنرال ضیا که رییس پیشین ارتش بود و از نفوذ قابل ملاحظه‌ا‌‌ی در درون اردو برخوردار بود؛ توانست با ده‌ها چرخ‌بال نظامی به طرف استقامت‌های تاجیکستان و اوزبیکستان حرکت کند. احمد مسعود هم به پنجشیر رفت و یکجا با امرالله صالح که قبلا به آنجا رسیده بود؛ مقاومت نظامی در برابر طالبان را اعلام کردند. جنرال علی‌زی، جنرال سادات و دیگر جنرالان اردو مهمان نیروهای امریکایی و بریتانیایی شدند.

اینکه چرا امرالله صالح ساعت‌ها پیش از فرار اشرف غنی به پنجشیر رفت؟ آیا با آمادگی اشرف غنی برای کناره‌گیری موافق نبود؟ آیا نمی‌خواست حکومت ائتلافی شکل بگیرد؟ آیا اماراتی‌ها در میزبانی از او ملاحظه داشتند؟ آیا دعوت رییس‌جمهور را برای بیرون رفتن از کشور نپذیرفت و راهش را بدون سر و صدا جدا ساخت؟ این‌ها پرسش‌هایی است که انتظار می‌رود خودش با حفظ امانت‌داری ثبت تاریخ کند.

زمانی که طالبان پس از تاریکی شب وارد شهر شدند؛ برایم از دوحه زنگ زدند و به شکل دستوری گفتند که مردم را باید به آرامش دعوت کنیم و فردا برخی از فرمانده‌هان طالبان به استدیوی ما خواهند آمد تا پیام‌های را با مردم شریک بسازند. این اولین باری بود که در تمام عمر کار خبرنگاری‌ام با چنین لحن آمرانه‌ای با زبان زور برخورد می‌کردم. من چیزی زیادی نگفتم یا برای گفتن نداشتم، اما درک کردم که تغییر بزرگی در شیوه کار ما و آزادی رسانه‌ها آمده است.

مشورت من در ساعت‌های سقوط کابل به مالکان طلوع این بود تا زمانی که طالبان نخواسته‌‌‎اند دروازه طلوع را ببندند، نشرات را قطع نکنید که چنین هم شد. اینکه در روزهای بعد از سقوط دوست و همکارم خپلواک ساپی و همه همکارانش با چه فشارهای توانستند نشرات را ادامه دهند، داستان درازی است برای آینده که بهتر است خودشان در زمان مناسب بازگو کنند.

فرار اشرف غنی، آمدن طالبان به کابل، حضور همزمان ۵ هزار سرباز امریکایی در میدان هوایی برای دو هفته دیگر و نرفتن سیاست‌مداران به دوحه پایان روند صلح بود. طالبان هم با آمدن این چنینی به کابل آن را دست‌آورد نظامی دانستند و پس چرا باید بهای سیاسی بدهند؟

کابل سقوط کرد. طالبان در تاریکی شب همراه با نشرات زنده شبکه الجزیره وارد ارگ شدند. فصل جمهوریت به پایان رسید؛ اما داستان افغانستان ادامه دارد.

نوت: نوشته‌های روزانه من در دو هفته گذشته تنها یادداشت‌های ابتدایی و سرگذشت من از این پانزده روز است. من برای نوشتن این یادداشت‌ها با هیچ کسی مصاحبه نکرده‌ام. این یادداشت‌های کوتاه گزارش تحقیقی یا تحلیل در مورد سقوط جمهوریت نیست، بلکه سرزدن به کتابچه یادداشت من است. امیددارم محققان تحولات این دوره را با جزئیات درج تاریخ کنند.

اینجا بخوانید:

نفس‌های آخر جمهوریت- قسمت اول

نفس‌های آخر جمهوریت- قسمت دوم

نفس‌های آخر جمهوریت- قسمت سوم

نفس‌های آخر جمهوریت- قسمت چهارم

نفس‌های آخر جمهوریت- قسمت پنجم

نفس‌های آخر جمهوریت – قسمت ششم

نفس‌های آخر جمهوریت – قسمت هفتم

نفس‌های آخر جمهوریت- قسمت هشتم

نفس‌های آخر جمهوریت – قسمت نهم

نفس‌های آخر جمهوریت – قسمت دهم

نفس‌های آخر جمهوریت – قسمت یازدهم

نفس‌های آخر جمهوریت – قسمت دوازدهم

نفس‌های آخر جمهوریت – قسمت سیزدهم

نفس‌های آخر جمهوریت – قسمت چهاردهم

*مجموعه روایت‌های «نفس‌های آخر جمهوریت» به قلم «لطف‌الله نجفی‌زاده» در ۱۵ قسمت و تا ۱۵ آگست هر روز یک قسمت در وب سایت آمو منتشر خواهد شد.